پیر چهل ساله
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیر چهل ساله:پیر کامل ، کنایه از جبرئیل
( ( طفل چهل روزه کژ مژ زبان
پیر چهل ساله بر او درس خوان ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 289 . )
( ( طفل چهل روزه کژ مژ زبان
پیر چهل ساله بر او درس خوان ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 289 . )