پیر پرنیان اندیش کتابی است که سال ۱۳۹۱ منتشر شد و هوشنگ ابتهاج در دهه نهم از عمر خود خاطراتش را در گفتگو با میلاد عظیمی و عاطفه طیه در آن تعریف کرد. [ ۱] [ ۲] این کتاب در کمتر از یک ماه به چاپ دوم رسید[ ۳]
در این کتاب هوشنگ ابتهاج به بیان عقاید و نظرات خود دربارهٔ بسیاری از چهره های بنام موسیقی، شعر و سیاست در زمان خود می پردازد. او در این کتاب تأیید می کند که آزادی اش از زندان بعد از نامه محمدحسین شهریار به سیدعلی خامنه ای و بیان این نکته که «وقتی سایه را زندانی کردند، فرشته ها بر عرش الهی گریه می کنند» صورت گرفته است. ابتهاج یک سال بعد از زندان آزاد می شود. [ ۴]
میلاد عظیمی نویسنده کتاب می گوید در سال ۱۳۸۵ روزی قرار شد من و همسرم عاطفه به خانه هوشنگ ابتهاج برویم و با او دیدار کنیم. قرار بود نیم ساعت خدمت ایشان باشیم؛ ساعت ۵ بعدازظهر رفتیم و ۲ بامداد آمدیم! خیلی زود با ایشان دوست شدیم؛ سایه دید که ما خیلی دوستش داریم و تقریباً همه اشعارش را حفظ هستیم و حافظ به سعی سایه را خوب خوانده ایم. ما هم از همان لحظه اول فهمیدیم که حرف ها و نکته ها و خاطراتی که سایه می گوید جالب و مهم است. همان لحظه به ذهن مان رسید که این خاطرات باید ثبت و ضبط شود. استاد شفیعی کدکنی هم توصیه کردند و سایه هم بالاخره قبول کرد که گفت وگوهایمان را ضبط کنیم. ایامی که در ایران بود، گاهی هر روز هفته و هر روز چندین ساعت؛ مثلاً ۱۰–۱۲ساعت! با او بودیم. از وقتی هم وارد می شدیم ضبط و دوربین را روشن می کردیم تا موقع خروج و همه چیز ثبت می شد. [ ۵]
این کتاب واکنش های بسیاری به دنبال داشت. مجله ادبی هنری تجربه در پرونده ای با مقالاتی از سیمین بهبهانی، حسین علیزاده، رضا براهنی، یدالله رؤیایی و محمدعلی سپانلو به بررسی این کتاب پرداخت. [ ۶] مجله تجربه، شماره ۱۸، دی ۱۳۹۱. مجله بخارا هم با چاپ مقاله ای از دکتر مهدی فیروزیان ( مدرس دانشگاه تهران ) به انتقاد از نادرستی و ناروایی نقدهای تجربه و مغرضانه بودن نقدهای سایرین پرداخت. [ ۷] رضا داوری اردکانی هم در نامه ای به محمدرضا شفیعی کدکنی به این کتاب پرداخت. [ ۸]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر این کتاب هوشنگ ابتهاج به بیان عقاید و نظرات خود دربارهٔ بسیاری از چهره های بنام موسیقی، شعر و سیاست در زمان خود می پردازد. او در این کتاب تأیید می کند که آزادی اش از زندان بعد از نامه محمدحسین شهریار به سیدعلی خامنه ای و بیان این نکته که «وقتی سایه را زندانی کردند، فرشته ها بر عرش الهی گریه می کنند» صورت گرفته است. ابتهاج یک سال بعد از زندان آزاد می شود. [ ۴]
میلاد عظیمی نویسنده کتاب می گوید در سال ۱۳۸۵ روزی قرار شد من و همسرم عاطفه به خانه هوشنگ ابتهاج برویم و با او دیدار کنیم. قرار بود نیم ساعت خدمت ایشان باشیم؛ ساعت ۵ بعدازظهر رفتیم و ۲ بامداد آمدیم! خیلی زود با ایشان دوست شدیم؛ سایه دید که ما خیلی دوستش داریم و تقریباً همه اشعارش را حفظ هستیم و حافظ به سعی سایه را خوب خوانده ایم. ما هم از همان لحظه اول فهمیدیم که حرف ها و نکته ها و خاطراتی که سایه می گوید جالب و مهم است. همان لحظه به ذهن مان رسید که این خاطرات باید ثبت و ضبط شود. استاد شفیعی کدکنی هم توصیه کردند و سایه هم بالاخره قبول کرد که گفت وگوهایمان را ضبط کنیم. ایامی که در ایران بود، گاهی هر روز هفته و هر روز چندین ساعت؛ مثلاً ۱۰–۱۲ساعت! با او بودیم. از وقتی هم وارد می شدیم ضبط و دوربین را روشن می کردیم تا موقع خروج و همه چیز ثبت می شد. [ ۵]
این کتاب واکنش های بسیاری به دنبال داشت. مجله ادبی هنری تجربه در پرونده ای با مقالاتی از سیمین بهبهانی، حسین علیزاده، رضا براهنی، یدالله رؤیایی و محمدعلی سپانلو به بررسی این کتاب پرداخت. [ ۶] مجله تجربه، شماره ۱۸، دی ۱۳۹۱. مجله بخارا هم با چاپ مقاله ای از دکتر مهدی فیروزیان ( مدرس دانشگاه تهران ) به انتقاد از نادرستی و ناروایی نقدهای تجربه و مغرضانه بودن نقدهای سایرین پرداخت. [ ۷] رضا داوری اردکانی هم در نامه ای به محمدرضا شفیعی کدکنی به این کتاب پرداخت. [ ۸]
wiki: پیر پرنیان اندیش