پیر طریقت. [ رِ طَ ق َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مراد. مرشد. شیخ. پیر. شیخ ِ ارشاد. قطب : جوابش داد آن پیر طریقت که ده چیز است در معنی حقیقت.عطار.طاقت جور زبانها نیاورد و شکایت پیش پیر طریقت برد. ( گلستان ).