پیر دیر

لغت نامه دهخدا

پیر دیر. [ رِ دَ / دِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رهبان :
مغان را خبر کرد و پیران دیر
ندیدم در آن انجمن روی خیر.
سعدی.
|| قائد. پیشوا.امام. || سخت آزموده در امری سخت با آگاهی در کاری : فلان پیر دیر است ؛ از رموز کارها بس آگاهست.

فرهنگ فارسی

۱- رهبان پیر کشیش روحانی : مغانرا خبر کرد و پیران دیر ندیدم در آن انجمن روی خیر. ( سعدی ) ۲- قاید پیشوا. ۳- سخت آزموده بسیار مجرب : قلان پیر دیر است . یا پیر سالخورده ( سالخورده ) . پیر کهن سال . یا پیر سغدی . ۱- آلتی موسیقی در قدیم و ظاهرا شهرود ( منسوب بابوحفص سغدی ) : نخستین شکستند بر خوان خمار پس از بزم و رامش گرفتند کار. شد از ناله آن پیر سغدی بجوش که نامش بخاری بر آرد خروش . ( گرشاسب نامه ۲ ) ۲۷۱- شراب کهنه . یا پیر سگ . ۱- سگ سالخورده . ۲- دشنامی است پیران را. یا پیر سگ . دشنامی است پیران را. یا پیر ششم چرخ . ( اسم ) مشتری برجیس اورمزد. یا پیر صحبت . مرشد پیر طریقت : نخست موعظ. پیر صحبت این حرف است که از مصاحب نا جنس احتراز کنید. ( حافظ ) توضیحدر نسخ دیگر:پیر میفروش این است . یا پیر صف. هفتم . ( اسم ) ستار. زحل کیوان : آنکه پیر صف. هفتم سبکدل شد ز رشک از وقار تو بر او چندان گران آمدست . ( سنائی ) یا پیر طریقت . مرشد شیخ : پیر طریقت گفت : الهی . عارف ترا بنور تو میداند... .یا پیر غلام . ۱- غلام پیر خدمتکار سالخورده . ۲- کهتر سالخورده برابر پادشاهان و بزرگان از خود بتواضع بدین کلمه یاد کند.یا پیر فلک . ۱- فلک کهن سال گیتی سالخورده . ۲- ( اسم ) زحل کیوان . یا پیر کار. استاد کار دانای کار : کدو خوش بنزدیک نرگس بکار سفارش چه حاجت ? تویی پیر کار. ( ظهوری ) یا پیر کشت. غوغا. عثمان ابن عفان . یا پیر کفتار . ۱- کفتار پیر و مسن . ۲- پیری پلید و بد. یا پیر کفتار. پیری پلید و بد. ( غالبا زنان یکدیگر را بهنگام توهین خطاب کنند ) . یا پیر کله پز. طباخی که سر بریان و پاچه پزد. یا پیر کنعان . یعقوب علیه السلام : شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت : فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت . ( حافظ ) یا پیر گیر . ۱- خطابی طنز آمیز گبر و زردشتی کهن سال را. ۲- خطابی توهین آمیز کافر را ( مطلقا ) . یا پیر گرگ . ۱-گرگ سالخوردهگرگ مسن . ۲- اصطلاحی است ستایش آمیز مردی آزموده مجرب و گربز و دلیر گرگ پیر : شنیدستی آن داستان بزرگ که ارجاسب زد آن گو پیر گرگ . ( شا. لغ ). ۳-دشنام گونه ای پیران آزموده و محیل را : بیامد پس آن بیدرفش سترگ پلیدی سگی جادویی پیر گرگ. ( دقیقی ) یا پیر گرگ بغل زن . سقرلاط دوز : همه عمر سر گشته گردون دوید چنین پیر گرگ بغل زن ندید. ( وحید در وصف سقرلاط دوز ) یاپیر مغان . ۱- بزرگ مغان پیشوای دین زردشتی . ۲- رهبان دیر. ۳- ریش سفید میکده پیرمیفروش : گفتم شراب و خرقه نه آیین مذهب است گفت : این عمل بمذهب پیر مغان کنند. ( حافظ ) ۴- رند.۵-پیر طریقت.یا پیر منحنی نالان . ۱-سالخورد. گوژ پشت زاری کننده. ۲- چنگ خمیده .یا پیر میخانه . ۱- پیر میکده : پیر میخانه همی خواند معمایی دوش از خط جام که فرجام چه خواهد بودن ? ( حافظ ) ۲-پیر طریقت.یا پیر میفروش. ۱- پیر خمار سالخورد. باده فروش . ۲- پیر میکده : دی پیر میفروش که ذکرش بخیر باد . گفتا: شراب نوش و غم دل ببر زیاد. ( حافظ ) ۳-پیر طریقت.یا پیر میکده.۱- پیر میفروش: به پیر میکده گفتم که : چیست راه نجات ? بخواست جام می وگفت : عیب ( راز ) پوشیدن. ۲- پیر طریقت . یا پیر و استاد. مرشد کامل و معلم : هر چه از پیر و استاد میدانست بکار برد. یا پیر و پاتال پیر پاتال پیر پاتیل پیر پتال . پیر . یا پیر و پکر . رجوع به هریک از این دو شود. یا پیر و پیغمبر. مرشد و نبی : سوگند به پیر و پیغمبر ( قسم مغلظ و شدید ) . یا پیر وجوان . شیخ وشاب همه همگان قاطبتا : همه مر گراییم پیر و جوان که مرگست چون شیر و ما آهوان . ( شا. لغ. ) یا پیر هافهافو هفهفو. پیری که دندانهای وی ریخته سخت پیر. یا پیر هشت خلد. ( اسم ) رضوان فرشت. موکل بر بهشت . یا پیر هفت فلک . ( اسم ) زحل کیوان .
رهبان

پیشنهاد کاربران

پیر دیر: با تجربه .
( ( وقتی که شوشتر به ایران آمد این آقا سال ها بود در ادارت مختلف مالیه استخوان خرد کرده بود و پیر دیر شده بود. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )

بپرس