پیر درویش

لغت نامه دهخدا

پیردرویش. [ دَرْ ] ( اِخ ) امیر... هزاراسپی. وی و برادرش امیرعلی که بصفت شجاعت و سخاوت موصوف و معروف بودند از جانب میرزا ابوالقاسم بایر حکومت قندز و بقلان یافتند. امیر پیردرویش را با میرزا علاءالدوله حربی سخت اتفاق افتاده است که بهزیمت میرزا علاءالدوله منتهی شده. این مرد و برادرش در نبرد با میرزا سلطان ابوسعید دراند خود کشته شده اند. ( حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 43 و 47 و 48 و 52 ).

پیردرویش. [ دَرْ ] ( اِخ ) نام یکی از یاران سلطان محمودخان بن سلطان ابوسعید. ( حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 261 ).

فرهنگ فارسی

وی و برادرش امیر علی که بصفت شجاعت و سخاوت موصوف و معروف بودند

پیشنهاد کاربران

بپرس