پیدا گردیدن

لغت نامه دهخدا

پیداگردیدن. [ پ َ / پ ِ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) علن. علانیة. عُلون. ( منتهی الارب ). پیدا شدن. آشکار شدن :
یکی اژدها گشت پیدا ز راه
بکردش بما روز روشن سیاه.
فردوسی.
بیدار چو شیداست بدیدار ولیکن
پیدا بسخن گردد بیدار ز شیدا.
ناصرخسرو.
تاغمی پنهان نباشد رقتی پیدا نگردد
هم گلی دیده است سعدی تا چو بلبل میخروشد.
سعدی.
چون واقعه پیدا گردد، دلها بجانب وی مایل باشد. ( مجالس سعدی ). اشراع ؛ پیداو ظاهر گردانیدن راه را. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- پیدا شدن آشکار شدن : تا غمی پنهان نباشد رقتی پیدا نگردد - هم گلی دیده است سعدیتا چو بلبل میخروشد. ( سعدی ) ۲- ایجاد شدنبوجود آمدن.۳- ممتاز شدن مشخص گردیدن : بیدار چوشیداست پدیدار و لیکن پیدا بسخن گردد بیدار ز شیدا. ( ناصر خسرو )

پیشنهاد کاربران

بپرس