پیخته

لغت نامه دهخدا

پیخته. [ ت َ / ت ِ ] ( ن مف ) نعت مفعولی از پیختن. رجوع به پیختن شود. || میده. ( غیاث ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- پیچیده : سلطان او را بگرفت و پانصد هزار دینار زر سرخ : یک نقد دو سبیکه بر هم پیخته هر یک هزار مدفوع بدیوان سلطان گزارد.

فرهنگ معین

(تِ یا تَ ) (ص مف . ) پیچیده .

فرهنگ عمید

۱. درهم پیچیده.
۲. پیچیده.

پیشنهاد کاربران

بپرس