پیتو
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
ددر زبان مردم غزنین که فارسی دری است پیتو و یا پیتاوهم نامیده می شودآفتاب زمستانی را که بر دیوار کاه گلی می تابد را گویند و مردم بخاطر تفریح و استراحت آنجا مینشینندو یا استراحت می نمایند.
اسم یکی از کوهای بلند استان بدخشان افغانستان میباشد
در گویش محلی شهر فسا پیتو به معنی درد و رنج کشیدن
و ناراحتی و عذاب دیدن است.
و ناراحتی و عذاب دیدن است.
پیتو در گویش محلی شهر فسا به معنی درد و رنج کشیدن است
دردمند و آزرده بودن
دردمند و آزرده بودن
در زبان پارسی بازستان و یا اگر دقیق تر بگوییم پارسی اوستایی که زبان زرتشتی محسوب می شود، به غذا یا خوراک امروزی �پیتو� Pitu گفته می شد.
پیتو به دری آفتاب زمستان که در گوشه ای یا پای دیواری می تابد و کسانی جهت گرم خود آنجا جمع می شوند.
در گویش داوداباد اراک به ساقبند پا می گویند : پیتوبه یا پیتوه به پاشه
پیتو در ترکی. یعنی درسته. کامل.
به معنی غذا ( خوراک ) در پارسی میباشد
در ادبیات محلی تربت جام و تایباد، به معنای لمیدن و دراز کشیدن در زیر آفتاب گرم تابستان است. نوعی حمام آفتاب گرفتن است. پیتو کردن یعنی آفتاب گرفتن
در زبان محلی در رفسنجان به نوعی از پسته گفته میشود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)