پی گرفت

پیشنهاد کاربران

پی گرفتن . [ پ َ / پ ِ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) دنبال گرفتن . در عقب رفتن . تعقیب کردن :
تو به آواز چرا میرمی از شیر خدا
چون پی شیر نگیری و نباشی نخجیر.
ناصرخسرو.
ز گرمی روی خسرو خوی گرفته
...
[مشاهده متن کامل]

صبوح خرمی را پی گرفته .
نظامی .
گریزان ره خانه را پی گرفت
شبی چند با عاملان می گرفت .
نظامی .
بلاجوی راه بنی طی گرفت
بکشتن جوانمرد را پی گرفت .
سعدی .
شبی خفته بودم بعزم سفر
پی کاروانی گرفتم سحر.
سعدی .

بپرس