پی کور شبروی است ، نه ره جسته و نه زاد
سرمست بختیی است نه می دیده و نه جام.
خاقانی.
ای مرکب عمر رفته پی کورزآن سوی جهان هبات جویم.
خاقانی.
سیاره اقطاع ز خوف تو بهر صبح پی کور نمایند ره کاهکشان را.
نظیری.
آنم که بعقل در جنون میگردم بلهانه به هر سحر و فسون میگردم
با آنکه ره مقصد خود میدانم
پی کور بنعل واژگون میگردم.
حیاتی گیلانی ( از آنندراج ).