پی کندن. [ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پیوستن. ( برهان ). || جمع کردن ودر سلک کشیدن. ( برهان ). مؤلف برهان ذیل «پیکند» آرد: ماضی پیکندن بمعنی پیوستن است و در سلک در آوردن یعنی پیوست و در سلک درآورد و جمع نمود : هر آنچه داود آنرا به سالها پیوست هر آنچه قارون آنرا به عمرها پی کند.
رودکی.
|| گود کردن جای دیوار یا دور بنائی که خواهند ساختن تادر آن گود پی افکنند. دور فرو بردن جای دیوار و بنلادتا لاد بر آن استوار کنند.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- جمع کردن فراهم آوردن : هر آنچه داود آنرا بسالها پیوست هر آنچه قارون آنرا بعمرها پی کند... ( رودکی ) ۲- گود کردن جای دیوار یا دور بنایی که خواهند ساختن تا در آن گود پی افکنند.