پی و پخش.[ پ َ / پ ِ ی ُ پ َ ] ( اِ مرکب ) پی و تاو. تاب و طاقت.تاب و توان : بدین رخش ماند همی رخش اوی ولیکن ندارد پی و پخش اوی.فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ج 2 ص 498 ).
( اسم ) تاب و توان تاب و طاقت پاوپر : بدین رخش ماند همی رخش اوی ولیکن ندارد پی و پخش اوی . ( شا. بخ ۴۹۸ : ۲ )