پی فراخ

لغت نامه دهخدا

پی فراخ. [ پ َ / پ ِ ف َ ] ( ص مرکب ) تندرو مفرط. گشادباز :
بشهری که داور بود پی فراخ
شود دخل بر نانوا خشک شاخ.
نظامی.

فرهنگ معین

(پِ. فَ ) (ص مر. ) تندرو، افراطی .

فرهنگ عمید

کسی که از حد درمی گذرد، تندرو، افراط کننده.

پیشنهاد کاربران

بپرس