دیکشنری
مترجم
بپرس
پی ریزی کردن
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
پی ریزی کردن. [ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تأسیس کردن. بنیاد نهادن. پی افکندن. اساس نهادن.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) تاسیس کردن بنیاد نهادن پی افکندن .
پیشنهاد کاربران
پی ریختن
پِیریزیدَن/پیریختن.
پیریزش کردن.
پیریزی کردن.
پیریخت کردن.
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها