پی بر

لغت نامه دهخدا

پی بر. [ پ َ / پ ِ ب َ ] ( نف مرکب ) پی شناس. آنکه پی برد. آنکه دریابد. قائف. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- آنکه پی برد آنکه در یابد. ۲- پی شناسقائف. ۳- اسبهایی که جایز. دوم و سوم و چهارم را میبرند.

واژه نامه بختیاریکا

( پِی بَر ) کارآگاه؛ کسیکه با شناختن روابط فامیلی با آنها سعی در ایجاد ارتباط دارد.

پیشنهاد کاربران

بپرس