پگ

لغت نامه دهخدا

پگ. [ پ َ ] ( ص ) زن نارپستان را گویند. ( برهان قاطع ). زن و دختر لیموپستان. کاعب. || ( اِ ) گلوله و بندقی که طفلان بدان بازی کنند. ( برهان قاطع ). گُروهه . ( فرهنگ سروری ). تیله. || گاورس. ( برهان قاطع ). || دستار. این لفظ هندی است. ( غیاث اللغات ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) گاورس .

فرهنگ معین

(پَ ) (اِ. ) زن نار پستان ، زن و دختر لیمو پستان ، کاعب .

پیشنهاد کاربران

بپرس