پکر
/pakar/
مترادف پکر: بی حواس، حیران، سرگشته، گیج، افسرده، گرفته، مغموم، نومید، دمغ
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- پکر شدن ؛ حالت گیجی و بی فهمی پیدا کردن.
- پکر کردن ؛ ایجاد حالت گیجی و بی فهمی.
پکر. [ پ ُ ک ِ ] ( اِ ) قسمی بازی ورق.
فرهنگ فارسی
( اسم ) نوعی قمار با ورق.
گیج و متحیر از حوادث بد که پیش آمده است
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. اندوهناک.
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
ترشرو، تاریک، تیره، غم افزا، افسرده، پکر، تاریکی افسرده کننده
خیالی، اندیشناک، افسرده، متفکر، محزون، پکر، گرفتار غم
سیاه، پژمان، محزون، دلسرد، پکر
پیشنهاد کاربران
افسرده، کسل
فکر واژه ای پارسی هست و با پکر هم ریشه هستند که پَکَر ینی سر در گم و ناهوشیار و پِکر یا فکر ینی هوشیار و آگاه پس این واژه صد در صد پارسی است که در عربی دگرش یافته
گیج و متحیر از حوادث بد پیش آمده
بی حال، خسته ( از لحاظ روحی ) و افسرده