لغت نامه دهخدا
پژپژ. [ پ ُ پ ُ ] ( اِ صوت ) کلمه ای باشد که شبانان بز را بدان نوازش کنند و بسوی خود خوانند و آنرا پژپژی هم گویند. پچ پچ :
نشود دل بحرف قرآن بِه ْ
نشود بز به پژپژی فربه.سنائی.
و رجوع به پج پج شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) کلمهای باشد که شبانان بز را بدان نوازش کنند و بسوی خود خوانند پژ پژی پچ پچ .
فرهنگ عمید
آهنگ یا لفظی که چوپان با آن بز را پیش خود بخواند و نوازش کند: نشود دل به حرف قرآن به / نشود بز به پژپژی فربه (سنائی: لغت نامه: پژپژ ).