پژولش

لغت نامه دهخدا

پژولش. [ پ َ ل ِ ] ( اِمص ) بژولش. پشولش. بشولش. و صاحب فرهنگ رشیدی گوید: صحیح در این کلمات بای تازی است و زایده است و اصل کلمه ژولش و ژولیدن است و شولش و شولیدن است... لیکن چون حرف با بسیار مستعمل شده گویا از اصل شده ، بنابر آن در بای تازی مذکور شد و در پای فارسی خطاست - انتهی. ( فرهنگ رشیدی ). درهم شدگی. پریشانی. || پژمردگی.

فرهنگ فارسی

پژولیدن
( اسم ) ۱- در هم شدگی پریشانی بژولش پشولش . ۲- پژمردگی .

فرهنگ معین

(پِ لِ ) (اِمص . ) ۱ - پریشانی . ۲ - پژمردگی .

فرهنگ عمید

۱. پریشانی، درهم شدگی.
۲. افسردگی.

پیشنهاد کاربران

بپرس