پژ گچ

پیشنهاد کاربران

درود
از هرکس پرسیده شود که کدامیک از واجهای پارسی در زبان تازی یا عربی کاربرد ندارد واجهای پ، ژ، گ، چ را به شیوه آمیخته "پژگچ" یاد می کند ولی اینگونه نیست!
واجهای دیگری هم در زبان پارسی کاربرد دارد که نویسه ( ریخت نوشتاری واج ) ویژه ای برای نشان دادن آنها ساخته نشده یا در نویسه، با واج دیگری هم بهره و همباز هستند:
...
[مشاهده متن کامل]

1 ) نویسه و واج [و]: به جز واکه ها یا واجهای صدادارِ [اُ] و [او] که برای نمونه در واژه های "خوش" و "گوش" به کار می روند، این نویسه در پارسی نماینده واج [و] ) ( V در لاتین ) نیز است مانند واژه های "سَروَر sarvar"، "توان tavan"، "وادار vadar"، خانواده، نانوا و. . .
این واج از برخورد لب پایین به دندانهای پیشینِ بالا ساخته می شود ( واجگاهِ [و یا V] ) و مانند "پژگچ" در زبان تازی نبوده است، به تازگی نویسندگان تازی از نویسه [ف] با سه نقطه روی آن، برای نشان دادن واج V در وامواژه های لاتینی درون شده به عربی بهره برده اند، درواقع این کار باید بسیار زودتر از اینها و در پارسی و همزمان با ساخته شدن واجهای پژگچ انجام می گرفت.
نویسه [و] همچنین نماینده واج [و] ( W در لاتین ) است که هم در پارسی و هم تازی کاربرد دارد: "گوهر Gowhar"، "خسرو Khosrow"، "فردوس Ferdows"، پرتو، دُور، روشن و. . ، این واج با گرد و لوله ای شدن لبها ساخته می شود ( واجگاهِ [و یا W] ) و در پارسی کهن، در واژه هایی مانند "خواهر، خویش، خواستن و. . . نیز کاربرد داشت.
2 ) نویسه و واج [ک]: این نویسه در زبان تازی نماینده تنها یک واج است ولی در زبان پارسی نماینده دو واج، واج ک را در واژگان [کاهو، کام، کوشا، کور، کلاه، شکوفه] بسنجید با واج ک در واژگان [ کلم، کبوتر، کینه، کمان، کیان، کبریت، کرمان، مردک، نزدیک]
واج ک در واژگان دسته نخست، از برخورد بُنِ زبان به بخش پشتی و پسین کام ( نرم کام ) ساخته می شود ( واجگاه [ک] ) که در عربی هم واج ک تنها به همین گونه ساخته می گردد.
واج ک در واژگان دسته دوم، از برخورد میانه ی زبان با بخش پیشین کام ( سخت کام ) ساخته می شود. ( واجگاه گونه دیگر [ک] )
چون این واج در تازی نیست، وامواژه های پارسی که دارای گونه دوم ک یا حتا گونه نخست ک بوده اند هنگام درونشد به عربی، واج ک به ق دگردیس شده است مانند واژه های قرمز ( کرمِست ) ، قهرمان ( کهرمان ) ، زندیق ( زندیک ) ، طَبَق ( تَبَک که تاوه هم گفته می شود ) ، قوس و قوز ( کوژ ) ، اَبَرقو ( ابرکوه ) ، قالب ( کالب و کالبد ) ، قنات و خندق ( کنات و کندک از کندن ) و. . .
3 ) نویسه و واج [گ]: این واجِ بی کاربرد در تازی، در زبان پارسی، درست مانند واج ک به دو شیوه ساخته و واگویی می شود یعنی مانند واج ک، دارای دو واجگاه است، واجگاه گ در واژه های [گاری، گور، گربه، گوش، گزارش، نگار] نرم کام است و در برابر آنها، واژگانی مانند [گیاه، گرم، گریه، گمان، گیوه، گِرد، مرگ، برگ] هستند که واجگاه گ در آنها سخت کام است.
این دو واج گ نیز شوربختانه تنها با یک نویسه نوشته می شوند، واژه ی شوربختانه از برای این ست که همه این باره ها ( موارد ) که گفته شد هرآینه نارسایی و کمبود یک دبیره و خط را نشان می دهند.
برخی می گویند که دو واج یاد شده برای ک ( و همچنین گ ) ، دو واج نیستند بلکه واجگونه یکدیگر هستند، ولی باید گفت که اینگونه نیست، این دو روش ساخت و واگویی ناهمسان برای واجهای ک، به فرنود و دلیل ناهمسان بودن واجگاه آنهاست که آنها را دو واجِ جدا از هم می نهد ( و نیز دو واج گ ) ، در واقع ناهمسانی میان دو واج ک، بیشتر از ناهمسانی میان واجهای /ب، پ/ و یا /و، ف/ یا /ژ، ش/ است!
4 ) به جز واجهایی که در بالا گفته شد زبان پارسی در واکه ها ( واجهای صدادار ) نیز با عربی همسو نیست، تا جاییکه من می دانم واکه های [اِ] و [اُ] در میان تازی گویان واگویی نمی شود، واکه [اِ] به ریخت[ای]یِ کوتاه و واکه [اُ] به ریخت [او]یِ کوتاه واگویی می گردند، واکه [ آ ] هم در بیشتر باره ها به ریخت [اَ]یِ کشیده واگویی می شود.
نامواژه "مُرتِضی" ( مرتضا ) را ببینید این نام از سوی عربزبانان "مورتیضَ" گفته می شود.
در اینجا نیز دستکم دو واکه [اِ] و [اُ] را می بینیم که در زبان عربی هستی ندارند.
با موشکافی که انجام گرفت دیده می شود که به جز واجهای چهارگانه "پژ گچ"، دستکم پنج واج دیگر نیز در زبان پارسی کاربرد دارد که در تازی نبوده ولی نویسه ی ویژه و نمایان کننده ای برای آنها در دبیره کنونی پارسی نیست.
با سپاس فراوان

بپرس