معانی پچ پوچ، پوک
( صفت ) میان تهی پوک پوچ .
نامی است که آرناودها و ملل اسلاو به قصبه ایپک دهند معانی پچ می باشد.
واژگان کتیچی
پّچ درگویش کتیچی به معنی له، خرد است
پچ کِرْتِن: له کردن، خرد کردن
پچ. به فتح پ و سکون چ در گویش روستای لایزنگان از توابع شهرستان داراب به معنی شکستن چیزی است به منظور در آوردن مغز آن یا رسیدن به مغز آن.
پِچ کردن ( PETCH ) :در گویش شهرستان بهاباد به معنای له کردن است.
در قدیم، حشرات را زیر کفششون پِچ می کردند ولی امروزه قفل های نرم افزار ها را پَچ می کنند.
پَچ کردن ( PATCH ) : در گویش رایج دنیای دیجیتال به معنای روشی برای شکستن قفل ها و لایسنس هاست.
پچ ؛ با کسر پ، در گویش شهرستان بهاباد به معنی له و مچاله، پچ کردن یعنی له کردن
برای یادسپاری بهتر:فردی به دوستش میگه پِچ پِچ نکن ( ساکت باش ) تا من این زنبوری که روی زمین نشسته ، پِچش کنم ( لهش کنم ) .
پچ ؛ با فتحه پ : به معنی له در گویش شهر بابکی
پچ کردن : له کردن