پویندگان

لغت نامه دهخدا

پویندگان. [ ی َ دَ / دِ ] ( اِ ) ج ِ پوینده :
ز پویندگان هر که مویش نکوست
بکشت و بر ایشان برآهیخت پوست.
فردوسی.
ببالا ندارد جز این نیرویی
نپوید چو پویندگان هر سویی.
فردوسی.
ز پویندگان هر که بد تیزرو
خورش کردشان سبزه وکاه و جو.
فردوسی.
بدینگونه از چرم پویندگان
بپوشید بالای گویندگان.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

پوینده

پیشنهاد کاربران

پیمایش گر ' طی طریق کننده ' سالک ' فردی که مسیری خاص را درجستجوی چیزی می پیماید . . .
رهرو ' جستجوگر
انسان یا جانوری که به تندی در تکاپوست و در جستجوی چیزی تلاش می کند.
در گذشته ایرانیان روباه و سمور و قاقم ( کاکم ) و سنجاب و جانورانی ازین دست را در گروه پویندگان دسته بندی میکردند، که خود در زیر گروه چارپایان بودند. در دسته بندی دانشیک امروز این جانوران با همه همسانی های شان جدا افتاده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

پوینده بار معنایی مثبتی دارد و برای انسان های کاری و پرتلاش و کوشش به کار می رود

پویندگان:به معنی جانوران پوینده و چهارپایان به کار رفته است.
( ( ز پویندگان هر چه مویش نکوست
بکشت و ز سرشان برآهیخت پوست ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 251. )

بپرس