پویایی

/puyAyi/

معنی انگلیسی:
agency, animal spirits, hurry, pep, steam, bounce

فرهنگ فارسی

پویندگی، پویابودن

فرهنگ عمید

حالت و چگونگی پویا، پویا بودن، پویندگی: چند پویی به گرد عالم چند / چند کوبی طریق پویایی (عمعق: ۲۰۱ ).

جدول کلمات

دینامیک

مترادف ها

dynamism (اسم)
پویایی، قدرت تحرک

mobility (اسم)
پویایی، تحرک، جنبایی

فارسی به عربی

قابلیة الحرکة

پیشنهاد کاربران

پویایی؟؟
یعنی پختگی .
نتیجه.
سرانجام.
عاقبت.
ورزیدگی.
اوج.
آخر چند مرحله .
پویا یا پویایی فارسی هست.
اینجوری بگم که دقیق متوجه بشی:
قدیم وقتی قالی میبافتن هر دور که تموم میشد یه ردیف پو ( نخی ضخیم هست ) میکشیدن رویه اون یه دور بافت قالی بعد میگفتن یک پو تمام شد که همون میشد سر انجام کار یا آخر کار یا پایان یه دور.
...
[مشاهده متن کامل]

فعالیت، شدت و میزان تحرک، جنبش و برانگیختگی روانی و جسمی
تکاپویی
پویایی در راستای پویندگی هم می تواند باشد
جنبش
دینامیک
شم

بپرس