پوپؤک

لغت نامه دهخدا

پوپؤک. [ پ ُ ءَ ] ( اِ ) هدهد :
پوپؤک پیکی نامه زده اندر سر خویش
نامه گه باز کند گه شکند در شکنا.
منوچهری.
پوپؤک پیک بریدیست که در ابر [ دَنَد ]
چون بریدانه مرقع بتن اندر فکند
راست چون پیکان نامه بسر اندر بزند
نامه گه باز کند گه بهم اندر شکند
بدو منقار زمین چون بنشیند بکند
گوئی از سهم کند نامه نهان بر سر راه.
منوچهری.

فرهنگ عمید

= پوپک

پیشنهاد کاربران

بپرس