پوپِر، کارْل (۱۹۰۲ـ۱۹۹۴)(Popper, Karl)
پوپِر، کارْل
فیلسوف علم و سیاست. در وین به دنیا آمد و در دانشگاه این شهر تحصیل کرد. علاقۀ او همانند پوزیتیویست های منطقی به مبانی و روش شناسی علوم طبیعی معطوف بود، اما به علوم انسانی نیز توجه داشت. با رشد نازیسم به نیوزیلند مهاجرت کرد و در آن جا و سپس از ۱۹۴۹ تا ۱۹۶۹ در مدرسۀ اقتصاد لندن به عنوان استاد، منطق و روش شناسی علمی تدریس کرد. با کتاب منطق اکتشاف علمی (۱۹۳۵) مشهور شد. در این کتاب شیوه های ممیزی فرضیه های نظری علم را بررسی کرد. پوپر با این عقیده در روش شناسی سنتی علمی، که تجربه و استقرا می تواند پایه ای برای تعمیم ها و نظریه ها باشد، به مخالفت برخاست و به جای آن از روش فرضیه سازی جسورانه و خیالی دفاع کرد، روشی که باید مدعاهایش را با محک تجربه، که قدرت ابطال آن ها را دارد اما قادر به اثبات آن ها نیست، بیازماید (اصل ابطال پذیری). هر فرضیه ای که در برابر کوشش ها برای ابطال آن مقاومت کند، می تواند موقتاً پذیرفته شود، اما این به معنای تأیید آن نیست. شاخصۀ یک نظریۀ علمی نه اثبات پذیری بلکه ابطال پذیری است. از این رو اعتقاد به تبیینی ابطال ناپذیر اعتقادی غیرعلمی و کاذب است که از قرار دادن نظریه درمعرض نقادی و ابطال آن از راه تجربه می گریزد؛ روان کاوی و مارکسیسم ازجمله نمونه های آن اند. نظریۀ پویر که تخیل نظری و حدس های جسورانه برای فرضیه سازی را با کوشش صبورانه برای ابطال آن تلفیق می کند و ارائۀ نظریه ای را که بعداً ابطال پذیر باشد نه عیب بلکه حسن یک نظریۀ علمی می داند، به نحو گسترده ای مورد اقبال محافل علمی قرار گرفت. اما انتقاد کسانی را نیز برانگیخت که به دخالت استقرا، حتی در اعتماد ما به نظریه های موقتاً مقبول، اشاره می کردند. پوپر میان قضایای علمی و مابعدالطبیعی تمایز می نهد. در حالی که قضایای علمی حتی با یک مورد نقض، ابطال پذیرند ولی قضایای مابعدالطبیعی از نوع «جهان پایانی ندارد» یا «خدایی وجود دارد» چنان اند که هیچ مورد نقضی در تجربه برای آن ها نمی توان یافت؛ از این رو به نظر پوپر اگرچه این گونه قضایا معنا دارند (برخلاف نظر پوزیتیویست ها که این گونه قضایا را اساساً بی معنا می دانند) اما فاقد معیار علمی بودن یعنی ابطال پذیری اند و بنابراین قضایای «شبه علمی» نامیده می شوند. پوپر در مقام یک عقل گرای انتقادی، به بعضی از فرض های پوزیتیویسم منطقی و فلسفۀ زبان حمله می کند و کار فلسفه را نه تحلیل زبان بلکه آموختن حقایقی دربارۀ جهان می داند. پوپر در دو کتاب جامعۀ باز و دشمنان آن (۱۹۴۵) و فقر تاریخیگری (۱۹۵۷) به عقیده تاریخ باوران دربارۀ وجود قوانین کلی و اجتناب ناپذیر برای تکامل تاریخی که امکان پیش بینی تاریخی را فراهم می کنند، سخت می تازد. با نقد دیدگاه توتالیتر در افلاطون، هگل و مارکس و دفاع آن ها از جوامع بسته یا کمونیستی، به هماهنگی منطق آزادمنشانۀ علم و جوامع آزاد یا باز اشاره می کند. همان طور که منطق علمی، رقابت همۀ نظریه ها را با داوری تجربه می پذیرد، منطق اخلاقی جوامع باز نیز امکان رقابت و نقادی متقابل و مستند دیدگاه های سیاسی و اجتماعی را مشروع می داند. پوپر انقلاب را برای اصلاح امور جامعه زیانبار می داند و به جای آن بر ضرورت اصلاحات گام به گام و جزیی یا مهندسی خرده کار اجتماعی برای شناسایی و حذف تدریجی کاستی ها تکیه می کند. به عقیده او زیان انقلاب ها از سود آن ها عظیم تر است و آنان که می خواهند با انقلاب بهشت را برای بشریت به ارمغان آورند چیزی جز دوزخ به ارمغان نمی آورند. منتقدان پوپر با نشان دادن تضاد میان رویکرد علمی جسورانۀ او و رویکرد سیاسی محافظه کارانه اش، وی را از مدافعان پی گیر جوامع سرمایه داری کنونی غرب و نظام های سیاسی و اجتماعی آن می دانند. بعضی آثار دیگر او: حدس ها و ابطال ها (۱۹۶۳)؛ شناخت عینی (۱۹۷۲).
پوپِر، کارْل
فیلسوف علم و سیاست. در وین به دنیا آمد و در دانشگاه این شهر تحصیل کرد. علاقۀ او همانند پوزیتیویست های منطقی به مبانی و روش شناسی علوم طبیعی معطوف بود، اما به علوم انسانی نیز توجه داشت. با رشد نازیسم به نیوزیلند مهاجرت کرد و در آن جا و سپس از ۱۹۴۹ تا ۱۹۶۹ در مدرسۀ اقتصاد لندن به عنوان استاد، منطق و روش شناسی علمی تدریس کرد. با کتاب منطق اکتشاف علمی (۱۹۳۵) مشهور شد. در این کتاب شیوه های ممیزی فرضیه های نظری علم را بررسی کرد. پوپر با این عقیده در روش شناسی سنتی علمی، که تجربه و استقرا می تواند پایه ای برای تعمیم ها و نظریه ها باشد، به مخالفت برخاست و به جای آن از روش فرضیه سازی جسورانه و خیالی دفاع کرد، روشی که باید مدعاهایش را با محک تجربه، که قدرت ابطال آن ها را دارد اما قادر به اثبات آن ها نیست، بیازماید (اصل ابطال پذیری). هر فرضیه ای که در برابر کوشش ها برای ابطال آن مقاومت کند، می تواند موقتاً پذیرفته شود، اما این به معنای تأیید آن نیست. شاخصۀ یک نظریۀ علمی نه اثبات پذیری بلکه ابطال پذیری است. از این رو اعتقاد به تبیینی ابطال ناپذیر اعتقادی غیرعلمی و کاذب است که از قرار دادن نظریه درمعرض نقادی و ابطال آن از راه تجربه می گریزد؛ روان کاوی و مارکسیسم ازجمله نمونه های آن اند. نظریۀ پویر که تخیل نظری و حدس های جسورانه برای فرضیه سازی را با کوشش صبورانه برای ابطال آن تلفیق می کند و ارائۀ نظریه ای را که بعداً ابطال پذیر باشد نه عیب بلکه حسن یک نظریۀ علمی می داند، به نحو گسترده ای مورد اقبال محافل علمی قرار گرفت. اما انتقاد کسانی را نیز برانگیخت که به دخالت استقرا، حتی در اعتماد ما به نظریه های موقتاً مقبول، اشاره می کردند. پوپر میان قضایای علمی و مابعدالطبیعی تمایز می نهد. در حالی که قضایای علمی حتی با یک مورد نقض، ابطال پذیرند ولی قضایای مابعدالطبیعی از نوع «جهان پایانی ندارد» یا «خدایی وجود دارد» چنان اند که هیچ مورد نقضی در تجربه برای آن ها نمی توان یافت؛ از این رو به نظر پوپر اگرچه این گونه قضایا معنا دارند (برخلاف نظر پوزیتیویست ها که این گونه قضایا را اساساً بی معنا می دانند) اما فاقد معیار علمی بودن یعنی ابطال پذیری اند و بنابراین قضایای «شبه علمی» نامیده می شوند. پوپر در مقام یک عقل گرای انتقادی، به بعضی از فرض های پوزیتیویسم منطقی و فلسفۀ زبان حمله می کند و کار فلسفه را نه تحلیل زبان بلکه آموختن حقایقی دربارۀ جهان می داند. پوپر در دو کتاب جامعۀ باز و دشمنان آن (۱۹۴۵) و فقر تاریخیگری (۱۹۵۷) به عقیده تاریخ باوران دربارۀ وجود قوانین کلی و اجتناب ناپذیر برای تکامل تاریخی که امکان پیش بینی تاریخی را فراهم می کنند، سخت می تازد. با نقد دیدگاه توتالیتر در افلاطون، هگل و مارکس و دفاع آن ها از جوامع بسته یا کمونیستی، به هماهنگی منطق آزادمنشانۀ علم و جوامع آزاد یا باز اشاره می کند. همان طور که منطق علمی، رقابت همۀ نظریه ها را با داوری تجربه می پذیرد، منطق اخلاقی جوامع باز نیز امکان رقابت و نقادی متقابل و مستند دیدگاه های سیاسی و اجتماعی را مشروع می داند. پوپر انقلاب را برای اصلاح امور جامعه زیانبار می داند و به جای آن بر ضرورت اصلاحات گام به گام و جزیی یا مهندسی خرده کار اجتماعی برای شناسایی و حذف تدریجی کاستی ها تکیه می کند. به عقیده او زیان انقلاب ها از سود آن ها عظیم تر است و آنان که می خواهند با انقلاب بهشت را برای بشریت به ارمغان آورند چیزی جز دوزخ به ارمغان نمی آورند. منتقدان پوپر با نشان دادن تضاد میان رویکرد علمی جسورانۀ او و رویکرد سیاسی محافظه کارانه اش، وی را از مدافعان پی گیر جوامع سرمایه داری کنونی غرب و نظام های سیاسی و اجتماعی آن می دانند. بعضی آثار دیگر او: حدس ها و ابطال ها (۱۹۶۳)؛ شناخت عینی (۱۹۷۲).
wikijoo: پوپر،_کارل_(۱۹۰۲ـ۱۹۹۴)