پوشیده کردن. [ دَ / دِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ملبس کردن. پوشیده داشتن. پوشیدن. بچیزی فرا گرفتن چیزی را. || مستور داشتن. || نهان کردن. پوشیدن. پوشیده داشتن. مخفی کردن.تعمیة. ( تاج المصادر ): ادغام ؛ پوشیده کردن چیزی در چیزی : چنانکه دیدم چندیست که من آنجا رسیدم و سوی هندوستان خواهد رفت و از من پوشیده کرده ، میگوید بغزنین خواهم بود یکچند. ( تاریخ بیهقی ص 667 ).