پوشیده ماندن

لغت نامه دهخدا

پوشیده ماندن. [ دَ / دِ دَ ] ( مص مرکب ) مستور ماندن. پنهان ماندن. مخفی ماندن : از احوال این فرزند چیزی بر وی پوشیده نماندی. ( تاریخ بیهقی ). و هیبت و سهم او چنان بود که مدتی مرگ او پوشیده ماند و کسی نیارست پرسیدن. ( مجمل التواریخ والقصص ). پوشیده نماند؛ مخفی نماند: و پوشیده نماند که علم طب بنزدیک همه خردمندان و در همه دنیا ستوده است. ( کلیله و دمنه ). پوشیده نماند که سخن من از محض شفقت رود. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ فارسی

( مصدر )مستور ماندننهان ماندنمخفی ماندن : هیبت و سهم او چنان بود که مرگ او پوشیده ماند و کسی نیازست پرسیدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس