پوستین بگازر. [ ب ِ زَ / زُ] ( ص مرکب ) صاحب برهان میگوید: کنایه از بدگو و عیب جوینده باشد. لکن در قطعه ذیل ظاهراً بمعنی مسلوخ وپوست کنده و بی پوست و بی آلت دفاع است : زیر قدمم همیشه گوئی کز زلزله خاک بی درنگ است با من که زمین ثابتی نیست زینست که آسمان بجنگ است من روبه پوستین بگازر زین گرسنه شرزه شیر چنگ است.
انوری.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- پوست کنده مسلوخ من رو به پوستین بگازر زین گرسنه شرزه شیر چنگ است . ( انوری ) ۲- عیب جوینده بدگوی .