پوستین به گازر

لغت نامه دهخدا

پوستین به گازر دادن. [ ب ِ زَ / زُ دَ] ( مص مرکب ) صاحب برهان گوید کنایه از بدگوئی و عیب جوئیست. لکن در بیت های ذیل معزی و انوری چنین مینماید که بمعنی کار بغیر اهل آن گذاردن است :
کی شود غرّه بگفتار مخالف چون توئی
مرد دانا کی دهدهرگز بگازر پوستین.
معزی.
بسلیمان نگر که از سر داد
پوستین اَمل بگازر داد.
سنائی.
گرت باید که سست گردد زه
اولا پوستین بگازر ده.
سنائی.
معشوقه دل ببرد و همی قصد دین کند
با آشنا و دوست کسی این چنین کند...
دل پوستین بگازر غم داد و طرفه آنک
روز و شبم هنوز همی پوستین کند.
انوری.
رجوع بکتاب امثال و حکم شود.

پوستین به گازر داشتن. [ ب ِ زَ / زُ ت َ ] ( مص مرکب ) کار بغیر اهل آن واگذار شده بودن :
از غم صدف دو دیده پر دارم
وز حادثه پوستین بگازر دارم.
انوری.

پوستین به گازر فرستادن. [ ب ِ زَ / زُ ف ِ رِ دَ ] ( مص مرکب ) پوستین به گازر دادن :
پوستین را به اولین منزل
بفرستاد سوی گازر دل.
سنائی.

پوستین به گازرده. [ ب ِ زَ / زُ دِه ْ ] ( نف مرکب ) کنایه است از آنکه کار را بغیر اهل سپارد،شاید جمله ای است برای تحقیر و استخفاف :
تا چند که پوستین بگازر ده
خرم دل آنکه پوستین دارد.
انوری.

پیشنهاد کاربران

پوستین به گازر دادن: استاد مدرس رضوی در تعلیقات صفحه ۱۲۳ این کنایه را به معنی دور کردن لباس انانیت و کبر و حواجس نفس و خطرات طبیعت بشری از نفس آورده است.
صاحب برهان گوید کنایه از بدگویی و عیب جویی است اما در شعر انوری چنین می نماید که به معنی کار به غیر اهل آن گذاردن است .
...
[مشاهده متن کامل]

و در امثال و حکم با همین شباهت به معنی هلاک و تباهی و تلف کردن نوشته شده و استاد شهیدی در شرح مشکلات دیوان انوری صفحه ۲۰۰ آورده است سنایی چند بار این ترکیب را به کار برده است و از موارد استعمال به خوبی معلوم می شود که مقصود هوا و هوس را کشتن، خود را رها کردن و نظایر آن است و قدر جامع در استعاره تباهی و نابودی است چه پوستین را اگر شست و شو کنند فاسد شود و از میان برود.
( ( گرت باید سست گردد زه
اولا پوستین به گازرده
به سلیمان نگر که از سر داد
پوستن امل به گازر داد ) ) ( حدیقه، ۷۹ )
( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکتر محمد شفیع صفاری )

بپرس