پوستین باشگونه کردن. [ با ن َ / ن ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سخت مصمم شدن. رجوع به پوستین باژگونه کردن شود. || تغییر روش و رفتار و معامله دادن : باشگونه کرده عالم پوستین رادمردان بندگان را گشته رام.
ناصرخسرو.
رئیس امین را چو بینی بگوی که گرد فضولی بسی می تنی مکن ، پوستین باشگونه مکن که در پوستین خودم افکنی.