یکی را کند صوف و اطلس لباس
یکی را دهد پوستک با پلاس.
نظام قاری ( دیوان البسه ).
منت پذیر کرد ز زیلو که با نمداز بوریا و پوستکت بی نیاز کرد.
نظام قاری ( دیوان البسه ).
ای که پهلوبشکم داری و سنجاب و سمورآنکه بر پوستکی خفته ز حالش یاد آر.
نظام قاری ( دیوان البسه ).
|| پوسته. رجوع به پوسته شود.