shell (فعل)پوست کندن از، پوست انداختن، سبوس گیری کردن، مغز میوه را دراوردنdebark (فعل)پوست درخت را کندن، پوست کندن ازflay (فعل)پوست کندن از، سخت انتقاد کردنdecorticate (فعل)پوست کندن از، به صورت الیاف در اوردن ازexcoriate (فعل)تراشیدن، پوست کندن از، پوست چیزی را کندن