پوست پیراستن

لغت نامه دهخدا

پوست پیراستن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) آش نهادن پوست حیوان. آش نهادن پوست و مهیای جامه کردن. دبغ. دباغ. دباغت. دباغی. سلم. ( یا سلم ، پیراستن پوست به سَلَم است ). ( تاج المصادر بیهقی ). || سخت عذاب و شکنجه دادن چنانکه امروز پوست کندن گویند :
پوستینم مکن که از غم و درد
فلکم پوست می بپیراید.
انوری.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - آش نهادن پوست حیوان دباغی کردندباغت . ۲- سخت عذاب دادن سخت شکنجه کردن پوست کند ( در اصطلاح امروز ).

فرهنگ معین

(تَ ) (مص م . ) دباغی کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس