پوست دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) حالت جدائی گرفتن قشر از مغز و آن علامت رسیدن برخی دانه هاست. || جدائی پذیرفتن قشر برخی دانه ها گاه تر نهادن و خیس کردن. || حالتی پوست بدن را از بیماری خاص. || اظهار ته دلی کردن و مافی الضمیر گفتن. ( برهان ).
فرهنگ فارسی
( مصدر )۱-جدایی یافتن قشر از مغز. ۲-بر آمدن قشر نازکی از پوست بدن در بعضی از امراض و افتادن آن .۳- اظهار ما فی الضمیر کردن درد دل گفتن .