دیکشنری
مترجم
بپرس
پوست تخت انداخت
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
پوست تخت انداختن. [ ت َ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) پوست تخت افکندن. دیر ماندن. مقیم شدن. لنگر انداختن.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک