پوست بر تن دریدن. [ ب َ ت َ دَ دَ ] ( مص مرکب ) پوست بر تن شکافتن : خون ز غیرت بر وجودم پوست بر تن می دردتا لب زخم که را تیغش دگر سیراب کرد.صائب.