پوزش کردن. [ زِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پوزش خواستن. پوزش آوردن. عذرخواهی کردن : بقیصر بسی کرد پوزش گرازبکوشش نیامد ز دامش فراز.فردوسی.و گر چند من نیز پوزش کنم که این سنگدل را فروزش کنم.رجوع به پوزش شود.