پور مک

/purmak/

لغت نامه دهخدا

پورمک. [ رَ م َ ] ( اِ ) بورک. کفک.ظاهراً مصحف بورک باشد. ( رودکی نفیسی ج 3 ص 1182 ).

فرهنگ فارسی

بورک کفک

پیشنهاد کاربران

زنگار زده . . . رنگ و رو رفته. زنگ زده. . . . مثال از دن آرام شولوخوف. ::: رو برچسب پورمک بسته بطری که سبز می زد هنوز هم تاریخ کارخانه را میشد خواند.

بپرس