پهنه باختن. [ پ َ ن َ / ن ِ ت َ ] ( مص مرکب ) با نوعی چوگان که پهنه گویند بازی کردن. پهنه بازی کردن : نامه نویسد بدیع و نظم کند خوب تیغ زند نیک و پهنه بازد و چوگان.
فرخی.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) با پهنه بازی کردن پهنه بازی کردن : نامه نویسد بدیع و نظم کند خوب تیغ زند نیک و پهنه بازد و چوگان . ( فرخی ) با نوعی چوگان که پهنه گویند بازی کردن