پهلوی

/pahlavi/

معنی انگلیسی:
against, beside, besides, next, pahlavi, pehlevi, pahlavi language, pahlavi dynasty, name of a gold coin

لغت نامه دهخدا

پهلوی. [ پ َ ل َ ] ( ص نسبی ) منسوب به پهله ، پارت ، پهلوانی. ( جهانگیری ). فهلوی. ( شرفنامه ) :
بیامد هم اندر زمان بیدرفش
گرفته بدست آن درفش بنفش
نشسته بر آن باره خسروی
بپوشیده آن جوشن پهلوی.
دقیقی ( از شاهنامه فردوسی ).
همه کار ایران مر او را سپرد
که او را بدی پهلوی دستبرد.
دقیقی.
بیاورد پس جامه پهلوی
یکی اسب با آلت خسروی.
فردوسی.
همه جامه پهلوی کرد چاک
خروشان بسر بر همیریخت خاک.
فردوسی.
بفرمود پس خلعت خسروی
ز رومی و چینی و از پهلوی.
فردوسی.
چو نزدیکی شهر ایران رسید [ رستم ]
همه جامه پهلوی بردرید.
فردوسی.
ز اسب اندرافتاد پیران بخاک
همه جامه پهلوی کرد چاک.
فردوسی.
زره نیز کرده ببر پهلوی
درفشان سر از مغفر خسروی.
فردوسی.
همه بارشان دیبه خسروی
ز رومی و چینی و از پهلوی.
فردوسی.
وزآن پس بدو گفت رستم تویی
که داری برو بازوی پهلوی.
فردوسی.
درآمد برو پیلتن همچو باد
بکین بازوی پهلوی برگشاد.
فردوسی.
چو بشنید بابک فروریخت آب
از آن چشم روشن کزو دید خواب
بیاورد پس جامه پهلوی
یکی اسب با آلت خسروی.
فردوسی.
پرستنده ای سوی در بنگرید
بباغ اندرون چهره جم بدید
جوانی همه پیکرش پهلوی
فروزان ازو فره ایزدی.
اسدی.
شه ترک ناگه یکی بنگرید
کشاورز مردی تناور بدید
ستاده بدان دشت همچون هیون
بتن همچو کوه و بچهره چو خون
قوی گردن و سینه و بر فراخ
بتن چون درخت و ببازو چو شاخ
بدان پهلوی بازوان دراز
همی شاخ بشکست آن سرفراز.
عطائی ( برزونامه ).
هستند گاه بخشش و کوشش غلام او
حاتم بزرفشانی و رستم به پهلوی.
ابن یمین.
و رجوع به پهلوانی شود.
- بیت پهلوی ؛ فهلویه. شعر بلحن پهلوی. رجوع به فهلویه شود :
لحن او را من و بیت پهلوی
زخمه رود و سماع خسروی.
بندار رازی.
- ره پهلوی یا راه پهلوی ؛ آهنگی است در موسیقی :
سرایندگان ره پهلوی
ز بس نغمه داده نوا را نوی.
نظامی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( بندر ) که سابقاانزلی نامیده میشد شهرستان بندر پهلوی در شمال رشت قرار دارد و مرکز آن بندر پهلوی است که بندریست زیبا در کنار مرداب انزلی بفاصله ۳۶ کیلومتری رشت.جمعیت حوزه بندر پهلوی ۵۵۴۸۱ تن است. منسوب بدان در زبان عامیانه(پهلویجی ) است اکنون انزلی نامیده میشود.
( صفت )منسوب به پهلو۱-پارتیاز قوم پارت: گزین کرد ( سیاوش ) از آن نامداران سوار دلیران جنگی ده و دو هزا. هم از پهلوی پارس کوچ و بلوچ ز گیلان جنگی و دشت سروج . ( شا.بخ ۲ ) ۵۵۸: .۳-خسروی سلطنتی پادشاهی : نشسته بران بار. خسروی بپوشیده آن جوشن پهلوی. ( گرشاسب نامه ) ۳- پهلوانی قهرمانی : زمژگان سرشکش برخ برچکید همه جام. پهلوی بر درید. ( رستم از شنیدن خبر قتل سیاوش . شا. بخ ۴ ) ۲۲۷۸ : .۸ - ایرانی : همه ایرجی زاد. پهلوی نه افراسیابی و نه پیغوی . شا. بنقل قزوینی . یاد داشتها ۵ ) ۹۲ : ۴- زبان عهد اشکانیان و ساسانیان . ۶- گاه بمعنی لهجه های محلی بکار میرود. ۷- شهری بلدی . یا بیت پهلوی . شعر بلحن پهلوی فهلویه : لحن او را من و بیت پهلوی زخم. رود و سماع خسروی . ( بندار ) یا راه ( ره ) پهلوی . آهنگی است در موسیقی قدیم : سرایند گان ره پهلوی ز بس نغمه داده نوارا نوی . ( نظامی ) یا گلبانگ پهلوی . لحن پهلوی آهنگ پهلوی : بلبل ز شاخ سر و بگلبانگ پهلوی میخواند دوش درس مقامات معنوی . ( حافظ ) یا سروده پهلوی . لحنی است در موسیقی : سرود پهلوی در نال. چنگ فکنده سوز آتش در دل سنگ . یا سنجق پهلوی.علم پهلوانیدرفش قهرمانی: هزار و چهل سنجق پهلوی روان در پی رایت خسروی . ( نظامی )
مسکوکی زرین خاص ایران وزن ناخالص آن ۸/۱۳۵۹۸ گرم و وزن خالص آن ۷/۳۲۲۳۸۲ گرم و قطر آن ۲۲ میلیمتر و عیار آن ۹٠٠ در ۱٠٠٠ می باشد

فرهنگ معین

(پَ لَ ) (ص نسب . ) ۱ - پارتی ، از قوم پارت . ۲ - پادشاهی ، سلطنتی . ۳ - پهلوانی ، قهرمانی . ۴ - نام خط و زبان ایرانیان در زمان اشکانیان و ساسانیان . ۵ - آهنگی است در موسیقی قدیم . ۶ - نوعی سکة طلا با نقش پادشاهان پهلوی (آخرین سلسلة پادشاهی در ایران ).

فرهنگ عمید

۱. نوعی سکۀ طلا به وزن ۱۳/۸ گرم که در زمان سلسلۀ پهلوی در ایران ضرب می شد.
۲. زبانی از شاخۀ زبان های هندواروپایی که در دورۀ اشکانیان و ساسانیان در ایران رواج داشت.
۳. (اسم ) (موسیقی ) گوشه ای در دستگاه های سه گاه و چهارگاه.
۴. (صفت نسبی ) پارتی، قوم پارت.
۵. (صفت نسبی، منسوب به پهلُو ) [قدیمی] پهلوانی.
۶. (حاصل مصدر ) دلیری، دلاوری.
۷. (اسم ) (موسیقی ) از الحان قدیم ایرانی.
۸. (اسم ) (موسیقی ) گوشه ای در دستگاه های سه گاه و چهارگاه.

دانشنامه اسلامی

مترادف ها

at (حرف اضافه)
در، نزدیک، بر حسب، سر، بر، به، بسوی، در نتیجه، بطرف، بنا بر، از قرار، پهلوی، بقرار

by (حرف اضافه)
از، با، نزدیک، پهلوی، بواسطه، توسط، بوسیله، بدست، بتوسط، از کنار، از پهلوی

فارسی به عربی

فی , من قبل

پیشنهاد کاربران

پیشینه زبان فارسی
زبان فارسی از زبان کهن تر پارسی میانه ( یا پهلوی ) آمده که آن نیز خود از پارسی باستان سرچشمه گرفته است. پارسی باستان زبان رسمی شاهنشاهی هخامنشی بود و نوادهٔ آن، پارسی میانه، به عنوان زبان رسمی و دینی شاهنشاهی ساسانی درآمد که در این دوران در دیگر سرزمین های ایرانی گسترش بسیاری یافت. پس از ورود اسلام به ایران، فارسی وارد دوره نوین شد.
...
[مشاهده متن کامل]

پهلوی
منابع• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/پیشینه_زبان_فارسی
زبان فارسی میانه
زبان فارسی میانه، زبان پارسی میانه یا زبان پهلوی ساسانی، با نام رسمی پارسیگ یا پارسیک ( به پهلوی سنگ نوشته ای: 𐭯𐭠𐭫𐭮𐭩𐭪، به مانوی: 𐫛𐫀𐫡𐫘𐫏𐫐، به اوستایی: 𐬞𐬀𐬭𐬯𐬍𐬔 ) ، یکی از زبان های ایرانی میانه است که در دوران ساسانی، نخست در جنوب غرب فلات ایران و سپس در جایگاه زبان میانجی در سراسر شاهنشاهی ساسانی، بدان سخن گفته می شد. پارسیگ به شاخهٔ زبان های ایرانیِ جنوب غربی تعلق دارد و از زبان پارسی باستان ریشه گرفته است و خود نیای زبان فارسی و زبان لری و برخی دیگر ازجمله زبان لارستانی ( اچمی ) ، زبان کوهمره ای خلاری و زبان بنویی روستای ابنو است. فارسی میانه یکی از زبان های ایرانی است که بنا به تعریف از اوایل دوران اشکانی، نخست در جنوب غربی ایران و سپس در زمان ساسانیان به عنوان زبان رسمی همهٔ شاهنشاهی ایران تا صدر اسلام رواج داشته است. خاستگاه این زبان که فرزند پارسی باستان به شمار می آید، پارس بود. در دوران اشکانیان فارسی میانه زبانی محلی بود و از پهلوی اشکانی تأثیراتی پذیرفت، تا این که در زمان ساسانیان زبان رسمی شاهنشاهی شد. سنگ نبشته ها و اسناد ساسانیان و بسیاری از کتاب ها به این زبان نوشته می شد. با برافتادن ساسانیان و تا چند سده پس از ورود اسلام همچنان تولید اثر به این زبان ادامه داشت. گرچه در عمل زبانی نیمه مُرده به شمار می آمد.
...
[مشاهده متن کامل]

پهلویپهلوی
منابع• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/زبان_فارسی_میانه
زبان پارتی
زبان پارتی، پهلویگ ( پهلوی ) یا پهلوانیگ ( پهلوانی ) که در منابع معاصر به آن پهلوی اشکانی یا پهلوی شمالی می گویند، یک زبان منقرض شده از خانوادهٔ زبان های ایرانی شمال غربی بوده است. دولت های اشکانی، نظیر اشکانیان ایران، ارمنستان و… از آن به عنوان زبان درباری استفاده می نمودند. زبان های ایرانی شمال غربی معاصر، همچون زبان های کردی، تاتی، بلوچی، تالشی، زازاکی, مازندرانی، گیلکی و زبان های مرکزی با زبان پارتی از یک خانواده هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

پهلوی
منابع• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/زبان_پارتی
جناب یوسفی
می توانی بگویی در کدام نسخه ی کهن و دستنویس واژه ی پهلوی را به ریخت پایگاوی نوشته است؟
شاید بگویی برو از خود جهانگیر تاوادیا بپرس!
خب باشد
پس باید بگویی کجا دهخدا و معین واژه ی پهلوی را همچم و همسنگ با یابغویی دانسته است؟ آنگونه که خودت ادعا کردی!
...
[مشاهده متن کامل]

واژه ی پهلوی به چم وابسته به پهلَو، و برگرفته از ریشه ی پرثَوَ یا پرتَوَ ( پارت ) است پس پهلوی=پارتی؛ و مانند روز روشن است که پیوندی با یبغو و بایغو ندارد.
این هم یک گواه از شاهنامه که در آن فرزانه ی توس در داستان نامه ی گشتاسب به ارجاسبِ تورانی، دو واژه ی پهلوی و یبغوی را روبرو و پادواژه ( متضاد ) هم آورده است:
بیارم ز گردان هزاران هزار/همه کار دیده همه نیزه دار
همه ایرجی زاده و پهلوی/نه افراسیابی و نه یبغوی
همه شاه چهر و همه ماه روی/همه سرو بالا همه راست گوی
،
در این داستان گشتاسب می گوید سپاهی از گردان می آورم که همه ایرجی زاده ( از تبار ایرج، از ایران ) و پهلوی هستند، نه از تبار افراسیاب و یبغو ( از توران ) .
به گوش استادان عزیزتان برسانید با گواه و سند سخنرانی کنند نه با گمان های بی پایه و ناشیانه.

به عقیده ی "جهانگیر تاوادیا" نویسنده ی هندی کتاب "زبان و ادبیات فارسی میانه"، کلمه ی" پهلوی" در نسخ قدیمی و دست نویس و حتی شاهنامه ی فردوسی به صورت "پایگاوی" ثبت شده است که نشان دهنده ی عنوان یک "مقام" است.
...
[مشاهده متن کامل]

( ۱ ) به عقیده ی محققین مختلف، "پایغاوی" در ترکی نیز به صورت؛ یبغوی/ بایغو/ یابغو ( Yabqu ) دیده می شود که برای حاکمان اطلاق می شده است. به عبارت دیگر ریشه ی کلمه ی پرکاربرد "پهلوی" در زبان دری به کلمه ی "پایگاوی/پیغوی" می رسد که معادل کلمه ی �بایغو/ یابغو� برای مقام حاکم به کار می رفت
( ۲ ) "فخرالدین رازی ابن اثیر رشیدالدین راوندی" و مؤلفین بسیار دیگر این کلمه را در زبان ترکی به معنی نوعی پرنده ی شکاری دانسته اند.
( ۳ ) در فرهنگ معین و لغتنامه ی دهخدا "پهلوی" به معنای "پارت و حکومت اشکانیان"، آمده است و زبان اشکانیان، پارتی "پهلوی - یابغویی"معرفی شده است.
( 1 ) - J. C. Tavadia, Die Mittelpersische Sprache und Literatur der Zaratustrier, Leipzig, 1956, s. 16.
( 2 ) - M�cmeli�'t - tevarih'in bir yerinde ( s. 102 - 103 ) Oğuz h�k�mdarı Guz b. Mansak'ın k���k oğlu ile ilgili ş�yle denilmektedir: "Guzların ( Oğuzların ) h�k�mdarına baygu denilirdi"
۳ - بابک جاوانشیر & اکبر ، نجف ختایی ، کلیاتی �صفویلر اؤنجه سی و سونراسیندا اورتادوغودا کی تورک وارلیغی�، بیرینجی باسیم ققنوس پایین ائوی ایستانبول ۲۰۰۵، صفحه ۲۶ - ۲۵.
"از سری درس گفتارهای استاد عزیزم محمدرضا فاضلی"

هرچی ما میگیم الف باز این آقا میاد میگه انف!
این همه نمونه ی تاریخی آوردم بازم می گویی ترکمن!!!
این اشکانیِ پدر ترکمن شده ی جنابعالی کجا به ترکمنی چیزی نوشته؟ کو کجاست بیاور ما هم ببینیم!
صدها سفال و سفالنوشته از پایتختشان شهر نیسا ( مرو نه ) پیدا شده، چه ترکمنهای از خود بیگانه ای بودند که محض رضای خدا یکی از این سفالها را هم به ترکی یا ترکمنی ننوشتند همه اش رو به پهلوی اشکانی نوشته اند!
...
[مشاهده متن کامل]

آخه رو هوا میگید ترکمن بودند؟ دستکم یه خوابی، الهامی، گفته ی اردوغانی چیزی چاشنی سخنتون کنید.
هرچند همونقدر که اردوغان جون نیاز به دلیل برای ترکی کردن نوروز داشت شما هم دنباله روهای همون آدمید دیگه.
میگی دهخدا چی گفته اینم از دهخدا:
[پهلوی. [ پ َ ل َ ] ( اِخ ) ( زبان و خط. . . ) زبان پهلوی. زبان پهلو یا پهله ، پارت ، پرثوه ، پهلوانی. زبان متداول دوره اشکانیان و ساسانیان. فارسی میانه و آن میان فرس باستانی و فرس امروزی جای دارد. این زبان را فرس متوسط نیز گویند. زبان مردم پارت ؛ پارتها بزبان پهلوی شمالی ( پارتی ) که جزئی تفاوت با پهلوی جنوبی دارد سخن میگفتند. ( ایران باستان ج 3 ص 2194 ) و پهلوی جنوبی ( پارسیک ) در عهد ساسانیان رواج داشته است. زبان پهلوی ، زبان ایران در دوره اشکانیان و ساسانیان بود ولی آثار آن غالباً از دوره ساسانیان باقی مانده یعنی از وقتی که با کتیبه های سلسله ساسانی ادبیاتی خاص رو بترقی گذاشت ، اما بما فقط کتب مذهبی رسیده است. ]
آره، زبان کردی و بلوچی وابسته به پهلوی شمالی یا همون پارتی ( پهلویک ) اند ولی پارسی کنونی وابسته به پهلوی جنوبی یا ساسانی ( پارسیک ) است.
دهخداگرایی تون هم بیهوده ست وگرنه این گفته ی دهخدا را از قلم نمی انداختید و آویزه ی گوشتون می کردید و دیگه پرت و پلا نمی گفتید:
[ ( پهلوی ) که مردم آذربایجان و ری و همدان و اصفهان و ماه نهاوند بدان تکلم میکرده اند. ( ابن المقفع از ابن الندیم در الفهرست]
افتاد👎؟
میگه ابن مقفع از کتاب ابن ندیم گفته زبان آذربایگان هم مانند خیلی جاهای دیگه ایران پهلوی بوده است.
ترکی پس از صفویان در آذربایگان ریشه دواند ای پهلوی تباران ترکزبان.
بابا دم دهخدا گرم

و خدارو هزاران بار شکر .
مردم اوستی در شمال گرجستان و مردم بلوچ و یغنابی و پشتو و پامیر زنده هستند و به زبان نیاکانشان
پهلویگ یا پارتی
آلانی
سغدی
و سکایی سخن میگویند .
😂 لابد زبان این ها ام وارداتیه؟
دم جهان نوین و علم دانش گرم .
از قومگرایان بهتر .
بنا نیست آمریکای از اول انگلیسی زبان باشه .
سرخپوستان ام لابد فتنه اسپانیایی ها بودن برای این اونجا فرستاده شدن تا مردم تورک آمریکایی و اذیت کنند ؟؟؟؟
...
[مشاهده متن کامل]

آره کرد هارو انگلیسی ها از هند آوردن آذربایجان نمی دونم مردم تورک همه جا بودن نمی دونم یهودی ها اومدن تورک هارو کشتن .
دیگه چی 🤣خدارو هم تورک اعلام کنید بره .
به قول خودتون ناصر خسرو تایید کرده شمس تبریزی ترکی حرف می زده زبان فارسی نمی دونسته.
😂این صد سال فاصله تاریخی و نمی دونم چه کنیم .
خودتون یک فکری برایش بکنیم .
شما پانترکا معلومه خودتون ترک نیستید .
من ترک ایران ام برای یک چیز میمیرم و اون ایران .
مرگ به شما بیگانه ها که مردم ترک ایران و احمق و نادون فرز کردید .

Parthian language, Middle Iranian language, an extinct member of the West Iranian languages of the Indo - Iranian branch of the Indo - European languages. Parthian languages originated in the ancient province of Parthia ( the northeastern portion of modern Iran ) and became the official language of the Arsacid period of Persian dynastic history ( 3rd century bce–3rd century ce ) . Among the earliest records of the language are more than 2, 000 ostraca ( inscribed pottery fragments ) , largely records of wine deliveries dating from the 1st century bce, which were discovered in excavations ( 1949–58 ) at Nisa, an Arsacid capital near modern Ashgabat in Turkmenistan. Parthian is also attested by inscriptions of the first Sāsānian kings ( 224–303 ) , which were accompanied by a Middle Persian version. Manichaean Parthian literature is a very rich source for the language and includes the outstanding hymn cycles of the poet Mar Ammo ( second half of the 3rd century ) . The Parthian script was derived from the Aramaic alphabet.
...
[مشاهده متن کامل]

زبان اشکانی ، زبان ایرانی میانه ، یکی از اعضای منقرض شده زبان های ایرانی غربی از شاخه هند و ایرانی زبان های هند و اروپایی . زبان های اشکانی از استان باستانی پارت ( بخش شمال شرقی ایران امروزی ) سرچشمه گرفته و زبان رسمی دوره اشکانی تاریخ سلسله های ایرانی ( قرن سوم پیش از میلاد تا قرن سوم پس از میلاد ) شد. در میان اولین رکوردهای این زبان، بیش از 2000 مورد وجود داردostraca ( قطعات سفال نوشته شده ) ، عمدتاً سوابق تحویل شراب مربوط به قرن اول قبل از میلاد ، که در کاوش های ( 1949 - 1958 ) در نساء ، پایتخت ارساها در نزدیکی عشق آباد مدرن در ترکمنستان کشف شد . کتیبه های نخستین پادشاهان ساسانی ( 224–303 ) نیز به زبان اشکانی گواهی می دهند که با نسخه فارسی میانه همراه بوده اند . ادبیات اشکانی مانوی منبع بسیار غنی برای این زبان است و شامل چرخه های سرود برجسته شاعر مار امو ( نیمه دوم قرن سوم ) است. خط اشکانی از الفبای آرامی گرفته شده است

شما زبان قطب زی های روسیه رو با زبان آذربایجان مرتبط میدونید اما زبانی مانند پهلوی که متنشو برای پارسی زبان بخونن راحت ۴۰درصدش رو میفهمه رو از فارسی جدا میگیرید!؟ عجب آب زیر کاه هایی هستید!
پهلوی و مادی ( احتمالا ) و بلوچی و کردی و زبان های طبری و تاتی و راژی ( وری ) ایرانی شمال غربی هستند
...
[مشاهده متن کامل]

پارسی باستان/میانه/نو ( دری ) و لری زبان های ایرانی جنوب غربی هستند.
دهخدا هم تا جایی که من خوندم نوشته زبان پهلوی شمالی زبان اشکانیان بود و پهلوی جنوبی زبان ساسانیان
کاملا درست نیست اما غلط هم نیست
عنوان پهلوی رو نباید پارسیان داد چون پهلوی یعنی پارتی
اما شمالی و جنوبیش درسته
من چندین متن پهلوی خوندم و تقریبا ۴۰درصدش رو در خوانش نخست و بیشترش رو پس از خواندن ترجمه درک کردم ( یعنی ارتباط با فارسی رو فهمیدم )
نزدیک ترین زبان امروزی به زبان پهلوی اشکانی زبان کردی زازا و سپس کرمانجی و بلوچی هستند
کردها هم همان کسانی هستند که شما چشم ندارید آنهارا ببینید!

Part�a, ( Part�a: 𐭐𐭄𐭋𐭅𐭀𐭍𐭉𐭂 ) aynı zamanda Arsasid Pehlevicesi olarak da bilinmektedir, tarihte Part �lkesinde ( İran'ın kuzeybatısı ve Horasan'ın b�y�k bir kısmını i�ine dahil eden alan ) konuşulan ve g�n�m�zde kaybolmuş bir Kuzeybatı İrani dili.
...
[مشاهده متن کامل]

اشکانی ، ( به اشکانی: 𐭐𐭄𐭋𐭅𐭀𐭍𐭉𐭂 ) که با نام پهلوی ارساسی نیز شناخته می شود ، یک زبان ایرانی شمال غربی منقرض شده است که در پارت ( منطقه ای که شمال غربی ایران و بیشتر خراسان را در بر می گیرد ) صحبت می شود .
در منابع خلافت اردوغان خلیفه جدید ترکیه ام نگفتند زبان اشکانیان تورچی بوده .
اشکانیان و پارتیان مردمان آریایی تبار و آریایی زبان بوده اند .
و اینکه خط یونانی بر روی سکه های اشکانی بوده دلیل بر غیر ایرانی بودن آنان نیست .
بر روی اسکناس پول ترکیه به خط لاتین یا آذربایجان.
نوشته شده دلیل بر غیر ترک زبان بودن این ملت ها نیست .
Parwān - Šāh, u - m wāxt ku: Drōd abar tō až yazdān.
Šāh wāxt ku: Až ku ay? – Man wāxt ku: Bizišk hēm až Bābel
zamīg. [. . . ] ud pad hamāg tanbār hō kanīžag društ būd. Pad
wuzurg šādīft ō man wāxt ku: Až ku ay tū, man baγ ud anǰīwag
متنی به پارتی یا پهلویگ .
اگه واژه ترکی یافتید بگویید ما ام میگیم کل هستی تورک است .

درود
دوستانی که خواستار پژوهش یا بررسی زبان پهلوی اشکانی اند می توانند این زبان را برروی سکه های یافت شده از زمان اشکانی بیابند و نیز در سفالنوشته های یافت شده از شهر نیسا یا همان میترادات کرت.
سفالنوشته های یافت شده در پایتخت اشکانیان ارزنده ترین بنمایه و خاستگاه برای پژوهش درباره ی زبان و دبیره ی پهلوی اشکانی ست با این حال نمونه های دیگری از این زبان بگونه ی پراکنده در ایران مانند سنگنوشته ی لاخ مزار نزدیک بیرجند و یا سندهای اشکانی در کردستان و. . . دیده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

میترادات کرت:
شهر نیسا پایتخت اشکانیان که نزدیک عشق آباد یا اشک آباد کنونی است در زمان مهرداد یکم ( به پارتی میهردات ) بازسازی و گسترش یافت و از آن پس نام میترادات کرت ( مهردادکرد ) بر آن نهاده شد.
-
ترکمن نشین شدن شمال خراسان ( ترکمنستان امروزی ) :
این سرزمین پس تازش مغولان و نابودی مردم شهرهای ایرانی خراسان مانند مرو و. . . ، کم کم جولانگاه قبیله های کوچرو ترکمن گردید،
جنگهای میان صفویان و ازبکان زمینه ساز کوچ و جایگیری ترکمن ها در بیابان های شمال خراسان شد و پس از پیمان آخال میان ایران و روسیه و جدایی این سرزمین از ایران در زمان ناصرالدین شاه، ترکمن ها در این سرزمین تثبیت شده و نام ترکمنستان نیز از آن زمان برای بخش شمالی خراسان نهادینه گردید.

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

پهلویپهلویپهلویپهلوی
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
پهلویپهلویپهلویپهلوی
پهلوی زبانی از خانواده زبانی ایرانی شمال غربی می باشد که تبار زبان های کردی، گیلکی، بلوچی، تاتی و مازندرانی می باشد.
اگر پهلوی را ندانی زبان / به تازی تو اروند را دجله خوان.
فردوسی.
کلیله به تازی شد از پهلوی / به دینسان که اکنون همی بشنوی.
فردوسی
نگه کن سحرگاه تا بشنوی / ز بلبل سخن گفتن پهلوی.
فردوسی
...
[مشاهده متن کامل]

بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی / می خواند دوش درس مقامات معنوی.
حافظ
مرغان باغ قافیه سنجند و بذله گوی / تا خواجه مِی خورد به غزلهای پهلوی.
حافظ

پهلوی در سنسکریت پهلوه pahlava و به معنی همسایه ی ارجمند می باشد. همچنین در سنسکریت به ایرانیانی که در شمال باختری هند زندگی می کردند پهلوه گفته می شد؛ زیرا پهل که در پهلوی و پارتی پهر pahr خوانده می شده به معنی همسایه و یا مرز است.
واژه پهلوی
معادل ابجد 53
تعداد حروف 5
تلفظ pahlavi
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، صفت نسبی، منسوب به پهلَو ) [قدیمی]
مختصات ( آخرین سلسلة پادشاهی در ایران )
آواشناسی pahlavi
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ لغت معین
پهلوی برگرفته از نام طایفه پهلوان مازندران است. شهر آلاشت از شهرهای مازنی نشین سوادکوه میباشد. مردم آلاشت از قوم تبری هستند. طوایف تبری آلاشت شامل پهلوان، رحمانی، جمشیدی، جورسری، رستم پور، رشیدی، گیلک،
...
[مشاهده متن کامل]
شهابیان، یوسف پور، رفعتی ، صالحی ، قلی پور ، سروش ، ناصری، ملا، امینی، عرب، احمدی، احمدیان، دله و باقری میباشد.

این زبان بیشتر مربوط به دوره ماد_پارت هست بویژه دوره اشکانیان؛
که زبانهای شمالغربی و شمالی رو دربر میگیره؛ مثل کُردی، زازا، گیلکی، مازنی، تالشی، تاتی، سمنانی. * و این زبانها بسیار به هم شبیه و مشابه هستند.
*سمنانی زبان هست نه گویشی یا لهجه ای از پارسی.
پرثوه در اصل و ریشه به شکل پَر سَوا تلفظ می شده است. سَوا به معنای جدا و پَر اشاره تشبیهی به پر مرغ داشته است. یعنی مانند یک پر سبک از بدن یک مرغ در حال پرواز جدا شده و پس از فرود آمدن در گوشه ای روی زمین
...
[مشاهده متن کامل]
نشسته بوده باشد. یعنی فرعی ؛ کناری ؛ حاشیه ای ؛ گوشه ای ؛ مرزی ؛ پهلوئی ( پهلویگ ) و یا مثل یک جویبار که از رودخانه جدا و یا به آن پیوسته شده باشد. و به شکل پارس آوا به معنای آهنگ یا صدا یا کوس و یا جَرَس ( زنگوله ) پارس و یا آباد شده توسط پارس .

واژه زیبای پهلوی با حروف لاتین به شکل Pahlavi به احتمال قوی و قریب به یقین ممکن است در اصل و ریشه یعنی در مراحل اولیه پیدایش خود در زبان انسان ایرانی به شکل های زیر بوده باشد :
Phalavi با تلفظ فال آوی به معنای ستون آبی. پیشوند phal در زبان یونانی به معنای ستون می باشد. از طرف دیگر فال آوی به معنای فال گرفتن از طریق خیره شدن به آب در یک پیاله یا جام ، مثل فالگیری از راه های دیگر.
...
[مشاهده متن کامل]

Parava با تلفظ پار آوا . پیشوند پار مخفف پارت و پسوند آوا دو معنا دارد ؛ یکی آهنگ یا صدا و دیگری به معنای آبادی یا آباد شده و به شکل پار آوا به معنای صدای پارت یا آباد شده توسط پارت. پیشوند پا می تواند مخفف پارسال یا زمان گذشته هم بوده باشد و پار آوا به معنای آهنگ یا صدا و یا آبادانی قدیمی.
Pahlavi به شکل pa hl avi با تلفظ پا هل آوی.
هِل معانی مختلفی داشته . ممکن است مخفف واژه Helios یونانی به معنای روشنائی بوده باشد و پا اشاره به پایه و بنیاد داشته ، یعنی بنیاد مثل آب روشن است. شاید منظور بنیاد هستی و وجود بوده باشد یا روشن بودن آفرینش آغازین یا بنیادین. هل شاید به معنای ضمیر اول شخص جمع یعنی ما، هم بوده باشد و به شکل " پا ما آوی " به این معنا بوده باشد که پایه یا ریشه و یا اصل اولیه ما موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی در آب بوده است. یکی از عناصر چهارگانه فلسفی در اعصار دور دست تاریخ.
کلمه avi با تلفظ آوی در زبان اقوام ماد معادل کلمه آبی در زبان فارسی می باشد و یکی از نام های قدیمی اوستا در کنار هوسِتا به معنای ستاینده هو، آوسِتا بوده است به معنای ستاینده آب بخاطر مفید بودن بنیادی آن درزندگی نباتی و حیوانی و انسانی .
عنوان اهورامزدا در اصل و ریشه به شکل زیر بوده است : اهو را مَزِدا .
به معنای : هو اولیه یا آغازین را از خاطره پاک نکن ( مَزِدا ) بلکه آنرا همیشه به یاد داشته باش.

پهلوی نام طایفه ای طبری در سوادکوه مازندران هست که با نام پهلوان شناخته میشود.
طایفه پهلوان در آلاشت و طایفه پالان و پالان دورز در نور و نوشهر سکونت دارند که به زبان طبری ( مازندرانی ) صحبت میکنند.
تنها فقط یه پانترک می تونه با این نفرت یه سلسله غیر ترک در ایران زمین توهین کنه! ضمنا اینجا منظور از پهلوی، معرفی ریشه یکی از زبانهای ایرانی است که گویا به شما خیلیییی فشار آورده : )
بزرگواری که فرمودند
واژه "پهلوی" یعنی "پارتی"، آن صورت تحول یافته "پرثو" . . .
"ث" به "هـ" تبدیل شده واین کلمه "پرهو" می شود
-
شما و همه استادان در ایران که این همه میدانید که ل - ر / پرثو پرهو / پثر - پهر - پسر شده چرا نمیدانیدکه پارس پارث با هم یکی هستندو در همین گلستان سعدی سال را ثل میگوید و همانگونه که پرثو پهلو و پهله شده و پارسی و پهلوی را به همه ایرانیان میگفتند
...
[مشاهده متن کامل]

و این پارسی دری برای این گفتند که از دگر پارسی ها ( که انرا ایرانی مینامید ) بازشناخته شود آری نام ایران کهن است و نام پارسی نیز - در ایران کسی به نام پارث و پارس نبود کسی که بود پارسی بود که به ان پارثی و پهلوی هم میگفتند خوارزمی و سغدی نیز خود را پارسی می دانستند و انک بوریحان که میگوید خوارزمیان نیز چون سغدیان گل بستان پارسیان اند

نام سلسله پارت ها و اسم قدیم زبان فارسی
سینه کشِ . . . . . . . . . . = کنارِ / مقابلِ . . . . . . . . . . . . .
سینه کشِ دیوار ایستاده بودم.
آرزو داشتن
زبان ایرانی میانه غربی شمالی زبان ایالت باستانی "پارت"
که نام این سرزمین در کتیبه داریوش به صورت " پرثوه"
� ( - Parθava ) � ذکر شده است.
به طور کلی زبان های ایرانی میانه شمالی را "پهلوی" نیز می خوانند.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه "پهلوی" یعنی "پارتی"، آن صورت تحول یافته "پرثو" می باشد.
"ث" به "هـ" تبدیل شده واین کلمه "پرهو" می شود.
سپس با تبدیل "ر" به "ل" و فرایند "قلب/جابجایی" بین دو واج "ل" و "هـ ،
"پهلو" شد.
با اضافه پساوند نسبت، شد "پهلوی" یعنی "پارتی".

پهلوی نام خط و زبان ایرانیان در زمان اشکانیان و ساسانیان .
زبان پهلوی
زبان پارسی میانه، زبان پهلوی ( ساسانی ) یا پهلویک یا پهلوانیک ( پارسی میانه: پارسیگ - - Pārsīg ) نیای مستقیم زبان پارسی امروزی است. پهلوی در معنای عام و نه چندان دقیق به زبان ها و مخصوصاً خط های رایج دوره های اشکانی و ساسانی اطلاق می شود و محدود به ایالات نبوده است. پهلوی یا پارسی میانه شکلی از زبان پارسی است که واسطهٔ مستقیم میان پارسی باستان و پارسی امروزی است. به عبارت دیگر پارسی امروزی شکل تحول یافته تر از خود زبان پارسی میانه است. پارسی میانه زبان ارتباطی مشترک در تمامی شاهنشاهی ساسانی بود و احتمالاً در زمان ساسانیان در خراسان تقریباً به طور کامل جایگزین زبان پارتی شده بود. پارسی میانه یکی از زبان های ایرانی است که بنا به تعریف از اوایل دوران اشکانی نخست در جنوب غربی ایران و سپس در زمان ساسانیان به عنوان زبان رسمی همه امپراطوری ایران تا صدر اسلام رواج می داشته است. خاستگاه این زبان که فرزند پارسی باستان به حساب می آید پارس بود. در دوران اشکانیان پارسی میانه زبانی محلی بود و از پهلوی اشکانی تأثیراتی پذیرفت تا اینکه در زمان ساسانیان زبان رسمی شاهنشاهی شد. کتیبه ها و اسناد ساسانیان و بسیاری از کتاب ها به این زبان نوشته می شد. با برافتادن ساسانیان و تا چند سده پس از اسلام همچنان تولید اثر به این زبان ادامه داشت. گرچه عملاً زبانی نیمه مُرده به شمار می آمد.
...
[مشاهده متن کامل]

منسوب به پهله، پهلوانی، ظاهرا گویشی بوده که در خراسان و اطراف آن رایج بوده
پهلو هم معنی "پرتهو"و "پَرثَوَه" است که در سانسکریت معادل عظیم یا وسیع میباشد. پُرتُهو نیز خود همان واژه "پُرتوان " امروزی است. که با این وصف پهلوی و پهله و پهلوان معنای زورمند و قدرتمند و حاکم بودن را
...
[مشاهده متن کامل]
می دهد و زبان پهلوی از آن جهت که زبان حکومتی در دوره خود بوده است به این نام آوازه یافته است. البته شهرهایی که به این زبان سخن می گفته اند نیز پهلوا می گویند و در اصلمی توان گفت این زبان بعنوان یک زبان رسمی و حکومتی بوده که در برخی نقاط ایران کاربرد فراگیرتری هم داشته است. بعدها این زبان دستخوش تغییر و ویرایه قرارگرفت و دوباره به عنوان زبان نوشتاری و دیوانی در دربار کاربرد داشته است که به زبان "دری" یا "فارسی دری"خوانده می شود.

این واژه در سنسکریت پَهلَوَ pahlava و جمع آن پَهلَواس pahlavãs خوانده می شده و نام مردمی بوده که در شمال غربی هند ( خراسان ) می زیسته اند. برخی پژوهشگران واژه ی پهلوی را از واژه ی پَرثَوَه دانسته اند که درست نیست.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)

بپرس