پهلوزبان

لغت نامه دهخدا

پهلوزبان. [ پ َ ل َ زَ] ( ص مرکب ) پهلوی زبان. متکلم به زبان پهلوی. که بپهلوی سخن گوید. || زبان پهلو :
بهرای گنجش چو پدرام کرد
بپهلو زبانش هری نام کرد.
نظامی.

فرهنگ فارسی

۱-( صفت ) آنکه بزبان پهلوی متکلم است پهلوی زبان . ۲- ( اسم ) زبان پهلوی : بهرای گنجش چو پدرام کرد به پهلو زبانش هری نام کرد. ( نظامی )

فرهنگ عمید

۱. پهلوی زبان.
۲. (اسم ) زبان پهلوی.

پیشنهاد کاربران

بپرس