با اینکه حلال تست باده
پهلو کن از آن حرام زاده.
نظامی.
شه آزرم او به که یکسو کندکز آن پهلوان پیل پهلو کند.
نظامی.
به ار پهلو کند زین نرگس مست نهد پیشم چو سوسن دست بر دست.
نظامی.
خار پهلو کند ز صحبت گل گر ز خلق توبو ستاند باغ.
مجد همگر.
پهلو کند از آهم آن را که دلی باشدتا در که رسد ناگه سوز دل پر دردم.
نزاری.
- پهلو کردن ِ خربزه ؛ کوزه کوزه کردن. تشرید. ( زمخشری ).