پهلونشین. [ پ َ ن ِ ] ( نف مرکب ) مصاحب و مقرب. ( آنندراج ). یار. همدم : آیینه دار روی تو شرم و حیا بسست پهلونشین سرو تو بند قبا بسست.صائب.
( صفت ) مصاحب همنشین یار همدم : آیینه دار روی تو شرم و حیا بس است پهلو نشین سر و تو بند قبا بس است . ( صائب )