پهره
لغت نامه دهخدا
پهره. [ پ َ رَ ] ( اِخ ) ( قریه... ) محلی در حدود افغانستان و سیستان. پهرک. رجوع به فهرج شود. ( تاریخ سیستان ) ( حبیب السیر چ قدیم تهران ج 2 ص 260 ). || بهیره. از نواحی هند. ( تاریخ شاهی ص 157 ).
فرهنگ فارسی
محلی در حدود افغانستان و سیستان
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پهره. [پ َ رَ / رِ] ( اِ ) پاس و محافظت، پاسداری. محافظت، نگهبانی، کشیک دادن. . در زبان اردو این کلمه رواج دارد و همین معنی را می دهد با تفاوت در حرکت اول که در فارسی پَهره و در اردو پِهره.
نام درست یکی از شهرهای سیستان و بلوچستان
پهره گویه دیگر این واژه هاست پهله فهله فهرج پهرگ پرهه پلهه پلخه پلخ بلخ پرسه پرثه و پارسه پارس و پهلو و پرثو است این همه واژه ها گویه همند همچنین نام برذع اران یا بردع اران\ نیز از پرذه که گویه دیگری
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
از همان واژ ه هاست بلخ و پارس و پهله و پهره که نام شهرها هستندهمه یکی هستند شهر و مرکز پارسیان و جایگاه پاسبانی نیز است
یکی ازشهرهای مهم بلوچستان درمنطقه ی مکران می باشدوعلت نامگذاری آن به خاطروجودقلعه های باستانی حاکمان منطقه می باشد.