په

لغت نامه دهخدا

په. [ پ ِه ْ ] ( اِ ) مخفف پیه. وزد. پی. شحم. دژپه. درپه :
دولت بمن نمیدهد از گوسفند چرخ
از بهر درد دنبه و بهر چراغ په.
خاقانی.
صد جگر پاره شد ز هر سویی
تا درآمد پهی به پهلویی.
نظامی.
ای دریغا گر بدی پیه و پیاز
په پیازی کردمی گر نان بدی.
مولوی.
رجوع به پیه شود.

په. [ پ َه ْ ] ( اِ ) بلهجه طبری : پود، مقابل تار.

په. [ پ َه ْ ] ( اِ صوت ) کلمه تعجب است. کلمه تحسین است بمعنی خوشا و حبذا و آن هنگام تحسین یا حیرت آمیخته بر زبان رانند و مکرر نیز گویند و آن بدل وَه است. ( آنندراج ). آفرین. به. کلمه ای که در هنگام شگفتی گویند؛ په په. به به. رجوع به په په شود. || آوائی که از دهان برآرند با دم زدن : کوه ، کیه ؛په گفتن کسی را تا بوی دهن او معلوم شود. ( منتهی الارب ). کهوب ؛ په کردن مست بر روی کسی. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

کلمه تعجب وتحسین که درمقام شگفتی ازخوبی وپسند، یدگی چیزی میگویند
( اسم ) آوایی که از دهان بر آرند با دم زدن : کوه کبیه په گفتن کسی را تا بوی دهن او معلوم شود. په : یاپه بپهلو در آمدن . فربه شدن : [ صد جگر پاره شد ز هر سویی تا در آمد پهی به پهلویی .] ( نظامی )
بلهجه طبری پود مقابل تار

فرهنگ معین

(پِ ) (اِ. ) پیه ، چربی .
(پَ ) (شب جم . ) خوشا، آفرین .

فرهنگ عمید

در مقام شگفتیِ همراه با اعتراض گفته می شود، به، وه.
= پیه: صد جگر پاره شد به هر سویی / تا درآمد پهی به پهلویی (نظامی۴: ۵۵۶ ).

گویش مازنی

/pe/ پا - پی دنبال & پیرامون & پود نخ هایی که در عرض پارچه بافته می شوند - عقب تعاقب ۳گوشه ۴پشت ۵پاشنه ی پا & توارث اخلاقی & بلی – آری - پس

دانشنامه عمومی

پیشنهاد کاربران

" په به ":په بگو ، پس بگو.
پَه = چهارپا ، گله ، رمه
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
پهپهپهپه
در روستاها ی کویری شهرستان سبزوار بخش داورزن به سرفه پُه گویند
په زدن =سرفه کردن
peh//در گویش مازنی = پاشو یا مخفف پرس یا بلند شو
در زبان چینی به گه به معنای ناچیز بی ارزش کسی که ارزش فکر کردن نداره
روی پیرزنها رو کم کنم
[ په . ]
از علائم و نشانه های اختصاری فرهنگ لغت ها که مخفف کلمه ی پهلوی است.
پَه پَه.
در هنگام خوردن غذا به نوزاد گفته می شود، پَه پَه بخوره.
|| به به. ( در زبان اطفال ) ، نوشیدنی یا غذایی شیرین یا خوشمزه.
در زبان مازنی به معنای یک لنگه کفش.
په په : یعنی کفشی که برعکس، جفت شده باشد. یا برعکس آنرا بپوشند.
سرفه
بز در زبان ملکی گالی بشکرد
در زبان لری بختیاری به معنی
پس
Pah
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس