پنیلو

لغت نامه دهخدا

پنیلو. [ پ َ ] ( اِخ ) جائی باشد در شهر که در آن اسباب و غله و امثال آن فروشند. ( برهان قاطع ). و صاحب برهان قاطع در حرف یا معالنون این کلمه را بار دیگر بصورت ینپلو آورده و مینویسد: جا و مقامی را گویند از هر شهر که اسباب و امتعه و غله آنچه ازاطراف آورند در آنجا فروشند و بمعنی کاروان و قافله هم آمده است و اسباب و امتعه را نیز گفته اند - انتهی. و ظاهراً همان صورت اوّلی صحیح باشد :
چون پنیلو در میان شهرها
از نواحی آید آنجا بهرها.
مولوی.

فرهنگ فارسی

جائی باشد در شهر که در آن اسباب غله و امثال آن فروشند

پیشنهاد کاربران

بپرس