پنو
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پِنّو penno
به زبان تبری یا مازندرانی :
راندن، راندن حیوانات.
وقتی که پا رو میذارن توی آب، سرو صدا میکنن تا بترسه و پا تکون میدن تا آب رو گل کنن و ماهی چون توی قسمت هایی که گل آلود هستش نمیتونه خوب نفس بکشه
... [مشاهده متن کامل]
سر همین میره جاهای روشن و جایی که کِفار ( نوعی تور ماهیگیری به زبان تبری ) هستش و ماهی بگیرن
به زبان تبری یا مازندرانی :
راندن، راندن حیوانات.
وقتی که پا رو میذارن توی آب، سرو صدا میکنن تا بترسه و پا تکون میدن تا آب رو گل کنن و ماهی چون توی قسمت هایی که گل آلود هستش نمیتونه خوب نفس بکشه
... [مشاهده متن کامل]
سر همین میره جاهای روشن و جایی که کِفار ( نوعی تور ماهیگیری به زبان تبری ) هستش و ماهی بگیرن