پنهان ماندن. [ پ َ / پ ِ دَ ] ( مص مرکب ) مستور، پوشیده ، مخفی ماندن : چنان کنید که مرگ من امشب و فردا پنهان ماند. ( تاریخ بیهقی ص 356 ).- امثال : حرف پنهان نمیماند. هیچ چیز پنهان نمیماند. تو مپندار که خون ریزی و پنهان ماند.سعدی.