پندش

لغت نامه دهخدا

پندش. [ پ ُ دَ ] ( اِ ) گلوله پنبه حلاجی کرده را گویند. ( برهان قاطع ). پنجک. ( فرهنگ جهانگیری ). پندک و پند. پاغند. پاغنده. کلوچ پنبه. گلوله. و نیز رجوع به پُند شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) گلول. پنب. حلاجی کرده پنجک پند پندک پاغنده گلوج پنبه .

فرهنگ معین

(پُ دَ ) (اِ. ) = پند. پندک . پنجش : (اِ. ) گلولة پنجة حلاجی کرده ، پنجک ، بند، بندک ، باغنده ، گلوج پنبه .

فرهنگ عمید

پنبۀ زده شده که آن را برای رشتن گلوله کرده باشند، گلولۀ پنبۀ حلاجی کرده، غنده، پنجک.

پیشنهاد کاربران

بپرس