پنداشت نیست ، هست حقیقت ، از این سخن
زینسان سخن بگوش تو از هر زبان رسید.
سوزنی.
این رنگ همه هوس بود یا پنداشت او بی رنگ است رنگ او باید داشت.
عین القضاة همدانی
الرَّجم ؛ به پنداشت سخن گفتن. ( زوزنی ). || فکر: هومت ؛ پنداشت نیک. || فرض. تقدیر. شمار. || تکبر. ( آنندراج ). غرور. عجب : و تاینکو با لشکر جرّار در پنداشت و اغترار و قدرت خود فریفته. ( جهانگشای جوینی ). || و در مثال ذیل ظاهراً پنداشت بمعنی پنداشتن بمعنی قهر ( مقابل آشتی ) آمده است : و یکبار یکی در مسجدی دید که نماز میکرد گفت اگر پنداری که این نماز سبب رسیدن است به خدای تعالی غلط میکنی که همه پنداشت است نه مواصلت. ( تذکرة الاولیاء ).